غرق شدن
licenseمعنی کلمه غرق شدن
معنی واژه غرق شدن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | sink, drown, go down, merge | ||
عربی | بالوعة، حوض، مغسلة، جفنة، بؤرة فساد، غور منخفض، منخفض مسطح، غرق، غوص، خفض، غور، انهار، غاص، غطس، غرق سفينة، فور، تدنى، خسر، اخترق، استغرق، أضعف المعنويات، نزل، حطم، هزم، أطاح، أثر، حفر، سدد دين، سجل هدفا، دمر سمعته، نسى، اختفى، دخل، وظف مالا، غرز، أضعف، إستثمر أموالا، مكتب المدير | ||
مرتبط | فرو رفتن، نزول کردن، مستغرق بودن، فرو بردن، ته رفتن، غرق کردن، پایین رفتن، روی کاغذ آمدن، خوابیدن، غروب کردن، فروکش کردن، ادغام کردن، ترکیب کردن، فراگرفته، یکی کردن، ممزوج کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «غرق شدن» بهعنوان یک عبارت فعلی در زبان فارسی به معنای زیر آب رفتن، یا در آب فرو رفتن، یا به معنی از دست دادن کنترل یا تسلط بر چیزی به کار میرود. در ادامه برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه ارائه میشود:
این نکات میتوانند به شما کمک کنند تا از کلمه «غرق شدن» بهدرستی و به صورت مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | غرق شدن | ||
معادل ابجد | 1654 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی غرق شدن | ||
پخش صوت |
- 1 خبه شدن در آب کلمه «غرق شدن» بهعنوان یک عبارت فعلی در زبان فارسی به معنای زیر آب رفتن، یا در آب فرو رفتن، یا به معنی از دست دادن کنترل یا تسلط بر چیزی به کار میرود. در ادامه برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این کلمه ارائه میشود: اسم و فعل: «غرق» بهعنوان اسم میتواند به معنای فرد یا شیء غرق شده (مثلاً در غرقی) به کار رود و «غرق شدن» بهعنوان فعل ترکیبی است. نحوه استفاده: ترکیب با حروف افزودنی: نکات نگارشی: سازگاری با زمان: این نکات میتوانند به شما کمک کنند تا از کلمه «غرق شدن» بهدرستی و به صورت مؤثر در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
- 2 فرو رفتن در آب تکاييدن
(مصدر) فرو رفتن در آب به حدب که آب
از سر وي بگذرد غرقه شدن .
sink, drown, go down, merge
بالوعة، حوض، مغسلة، جفنة، بؤرة فساد، غور منخفض، منخفض مسطح، غرق، غوص، خفض، غور، انهار، غاص، غطس، غرق سفينة، فور، تدنى، خسر، اخترق، استغرق، أضعف المعنويات، نزل، حطم، هزم، أطاح، أثر، حفر، سدد دين، سجل هدفا، دمر سمعته، نسى، اختفى، دخل، وظف مالا، غرز، أضعف، إستثمر أموالا، مكتب المدير
فرو رفتن، نزول کردن، مستغرق بودن، فرو بردن، ته رفتن، غرق کردن، پایین رفتن، روی کاغذ آمدن، خوابیدن، غروب کردن، فروکش کردن، ادغام کردن، ترکیب کردن، فراگرفته، یکی کردن، ممزوج کردن