فقع گشودن
licenseمعنی کلمه فقع گشودن
معنی واژه فقع گشودن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | افتتاح، فتحة، ثغرة، بداية، مدخل، استهلال، فجوة، كوة، حفلة الإ فتتاح، واسع الفم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) عبارت "فقع گشودن" در زبان فارسی به طور مستقل و بهصورت متعارف وجود ندارد و به نظر میرسد که ممکن است نوشتاری نادرست از واژهای دیگر باشد. اگر منظور شما از "فقع" واژه "فقط" باشد، میتوانیم به بررسی قواعد گوناگون آن بپردازیم. برای نگارش درست و دقیق، لازم به ذکر است که:
در باره "گشودن" هم:
چنانچه سوال شما درباره ترکیب خاصی از این دو کلمه است، لطفاً اطلاعات بیشتری ارائه دهید تا بتوانم بهترین راهنمایی را ارائه کنم. | ||
واژه | فقع گشودن | ||
معادل ابجد | 630 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی فقع گشودن | ||
پخش صوت |
- 1 (مصدر) باز کردن سر شيشه فقاع عبارت "فقع گشودن" در زبان فارسی به طور مستقل و بهصورت متعارف وجود ندارد و به نظر میرسد که ممکن است نوشتاری نادرست از واژهای دیگر باشد. اگر منظور شما از "فقع" واژه "فقط" باشد، میتوانیم به بررسی قواعد گوناگون آن بپردازیم. برای نگارش درست و دقیق، لازم به ذکر است که: در باره "گشودن" هم: چنانچه سوال شما درباره ترکیب خاصی از این دو کلمه است، لطفاً اطلاعات بیشتری ارائه دهید تا بتوانم بهترین راهنمایی را ارائه کنم.
- 2 (مصدر) کار کوچکي را انجام دادن :
و گر جلاب دادن را نشايم
فقاعي را بدست آخر گشايم .
- 2 پراکنده قطرات با فشار باطراف
(همچون پراکندن قطرات فقاع)
- 4 آروغ زدن(چه نوشيدن فقاع معمولا توليد
آروغ مي کند) - 5 تفاخر کردن لاف زدن :
نوروز ز نار و سيب زرين
بگشاد ز تو فقاع شيرين (مشکين) .
- 6 حکايت کردن حاکي بودن : آب
جامد چون دست ممسکان از افاضت خيز بسته
هواي بارد از دم سفلگان فقاع گشوده ....
افتتاح، فتحة، ثغرة، بداية، مدخل، استهلال، فجوة، كوة، حفلة الإ فتتاح، واسع الفم