کله
licenseمعنی کلمه کله
معنی واژه کله
                        
                         
                         نمایش تصویر
                        
                        
               
                اطلاعات بیشتر واژه
                                          ترکیب:
                                            (اسم) [قدیمی]
                                        
                                        
                                        
                                           مختصات:
                                          (کُ لَ هْ) (اِ.)
                                        
 
                                          الگوی تکیه:
                                            WS
                                        
                                        
                                        
                                           نقش دستوری:
                                          اسم
                                        
 
                                          آواشناسی:
                                            kalle
                                        
                                        
                                        
                                           منبع:
                                          فرهنگ فارسی هوشیار
                                        
 
                                          معادل ابجد:
                                            55
                                        
                                        
                                        
                                           شمارگان هجا:
                                          2
                                        
                    دیگر زبان ها
                
                
                انگلیسی
                head | pate , noddle , brain , pash , pericranium
ترکی
                kafa
فرانسوی
                la tête
آلمانی
                der kopf
اسپانیایی
                la cabeza
ایتالیایی
                la testa
عربی
                رئيس | رأس , قائد , زعيم , رأسية , قمة , رأس الإنسان , منبع , رغوة , أعلى الشئ , سنبلة , الرأس جزء من آلة , الجزء ألاعلى من السرير , صدر الشىء , المكتب الرئسي , مقام الزعامة , مقدم السفينة , وجه القطعة النقدية , ترأس , قاد , تزعم , تصدر , تقدم , توج برأسية , حصد , ركل كرة , واجه , رأسي , ذا رأسا
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "کله" در زبان فارسی دارای معانی و کاربردهای مختلفی است. در زیر به بررسی برخی از قواعد و نکات نگارشی مربوط به این کلمه پرداخته شده است:
- 
دستور زبان: - "کله" در زبان فارسی به عنوان اسم استفاده میشود و به معنای سر، بالای چیزها یا قسمت بالایی اشاره دارد.
- میتواند به عنوان اسم خاص نیز به کار رود، مانند "کله گاوی" که به نوعی از کله اشاره دارد.
 
- 
نقطهگذاری: - در جملهسازی، کلمه "کله" را باید به درستی نقطهگذاری کرد. اگر جمله شامل فهرستی باشد، "کله" ممکن است در میان دیگر کلمات قرار گیرد و باید با ویرگول یا سایر نشانههای نگارشی درست استفاده شود.
 
- 
ترکیبها: - "کله" میتواند در ترکیبات مختلفی به کار برود، مانند: "کلهگنده" (سر بزرگ)، "کلهقندی" (سر شکرپاره) و غیره.
 
- 
صرف و نحو: - "کله" به تنهایی به عنوان اسم میتواند در جملات مختلف استفاده شود. این کلمه معمولاً تغییر شکل نمیدهد، اما میتواند با پسوندها و پیشوندهای مختلف ترکیب شود.
 
- 
استفادهی ادبی: - در ادبیات فارسی، "کله" ممکن است در شعر یا نثر به شکل استعاری یا مجازی به کار رود. در این موارد، توجه به معانی ضمنی و زیباییشناسی نیز اهمیت دارد.
 
- رایجترین معانی: 
- سر، بالای بدن
- بالای برخی از اشیاء (مانند کلهقند، کلهمحمود و...)
 
به طور کلی، "کله" یک کلمه چندمعنا با کاربردهای مختلف است که در نگارش و جملهسازی باید به بافت و معنا دقت کرد.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
 - کلهام درد میکند و نیاز به استراحت دارم.
- در بازار یک کلهپاککن جدید خریدم که کارش را خوب انجام میدهد.
- او همیشه با کلهاش تصمیمات مهم را میگیرد و به حرفهای دیگران توجه نمیکند.
 
     
    