کله انداختن
licenseمعنی کلمه کله انداختن
معنی واژه کله انداختن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | break | ||
عربی | كسر، فاصل، قطع، تكسر، تقطع، فصل، خرق، إستبدل قطع النقد، جرح، سحق، حطم، اقتحم، أوقف، ترك، انتهك، نقض، شق طريقه، فر من، جزأ، فرق الشمل، دحض، روض، أضعف، أرهق، فلس، نزل رتبته، كسر إضرابا، تفوق، عود، خفض السعر، وضع حدا، قطع الصمت، شق سطح كذا، نصحه، فضى بمكنون صدره، أذاع، غير إتجاه شىء ما، انفجر، وقعه في الأفلاس، حطم إنسان، استراحة، فرصة، راحة قصيرة، التغير، فجوة، انطلاق، اندفاع، انبلاج، أفسي، ثعرة، محاولة هرب، البياض فراغ بين فقرتين، إنقطاع متعمد في التليفزيون، تغير ملحوظ في الطريقة، بلغ، علامة الحذف هي ثلاث نقاط، فترة راحة | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) عبارت "کله انداختن" یک اصطلاح عامیانه در زبان فارسی است که به معنای "آزاد گذاشتن" یا "بیخیال شدن" به کار میرود. در نوشتار فارسی، به عنوان یک عبارت غیررسمی ممکن است در متون محاورهای و غیررسمی استفاده شود. در ادامه، برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این عبارت را بررسی میکنیم:
به طور کلی، "کله انداختن" یک اصطلاح محاورهای است و باید با دقت و در موقعیتهای مناسب استفاده شود. | ||
واژه | کله انداختن | ||
معادل ابجد | 1161 | ||
تعداد حروف | 10 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کله انداختن | ||
پخش صوت |
شادي کردن بجهت بدست آمدن چيزي عبارت "کله انداختن" یک اصطلاح عامیانه در زبان فارسی است که به معنای "آزاد گذاشتن" یا "بیخیال شدن" به کار میرود. در نوشتار فارسی، به عنوان یک عبارت غیررسمی ممکن است در متون محاورهای و غیررسمی استفاده شود. در ادامه، برخی از نکات نگارشی و قواعد مربوط به این عبارت را بررسی میکنیم: استفاده در جملات: این عبارت معمولاً در جملات محاورهای و غیررسمی به کار میرود. به عنوان مثال: "بعد از یک روز سخت کاری، تصمیم گرفتم کله بیندازم و استراحت کنم." فعل: در این عبارت، "کله" به نوعی نامی از وضعیت یا احساس بیخیالی و عدم توجه به مسائل جدی است. "انداختن" نیز به عمل آزاد گذاشتن و بیخیال شدن اشاره دارد. نگارش صحیح: استفاده از این عبارت در متون رسمی یا علمی مناسب نیست. در این گونه متون بهتر است از اصطلاحات رسمیتر استفاده شود. قید و شرط: معمولاً استفاده از این کلمه در زمان استراحت یا در مواقعی که فرد میخواهد از کار و تلاش فاصله بگیرد، مناسب است. به طور کلی، "کله انداختن" یک اصطلاح محاورهای است و باید با دقت و در موقعیتهای مناسب استفاده شود.
دلخواه خوشحالي کردن :
(ديدن او را کل انداخت ماه) .
(امير خسرو)
break
كسر، فاصل، قطع، تكسر، تقطع، فصل، خرق، إستبدل قطع النقد، جرح، سحق، حطم، اقتحم، أوقف، ترك، انتهك، نقض، شق طريقه، فر من، جزأ، فرق الشمل، دحض، روض، أضعف، أرهق، فلس، نزل رتبته، كسر إضرابا، تفوق، عود، خفض السعر، وضع حدا، قطع الصمت، شق سطح كذا، نصحه، فضى بمكنون صدره، أذاع، غير إتجاه شىء ما، انفجر، وقعه في الأفلاس، حطم إنسان، استراحة، فرصة، راحة قصيرة، التغير، فجوة، انطلاق، اندفاع، انبلاج، أفسي، ثعرة، محاولة هرب، البياض فراغ بين فقرتين، إنقطاع متعمد في التليفزيون، تغير ملحوظ في الطريقة، بلغ، علامة الحذف هي ثلاث نقاط، فترة راحة