کوزه
licenseمعنی کلمه کوزه
معنی واژه کوزه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آبخوري، سبو، سفالينه 2- خميده، گوژ | ||
انگلیسی | jug, pitcher, urn, cruse, ewer, the jar | ||
عربی | إبريق، كوز، جرة، قدر من الفخار، سجن، الباطية وعاء لمزج الخمر | ||
ترکی | kavanoz | ||
فرانسوی | pot | ||
آلمانی | krug | ||
اسپانیایی | frasco | ||
ایتالیایی | vaso | ||
مرتبط | پارچ، بستو، افتابه، پرتاب کنندهء توپ، گلدان، دیزی، دیگ سفالی، ابریق، ابدستان، تنگابخوری اطاق خواب | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «کوزه» در زبان فارسی به معنای ظرفی سفالی یا گلی است که معمولاً برای نگهداری مایعات مانند آب استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
اگر سوالات بیشتری در خصوص کلمه «کوزه» و کاربردهای آن دارید، خوشحال میشوم بیشتر کمک کنم! | ||
واژه | کوزه | ||
معادل ابجد | 38 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kuze] | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) ‹کواز، کوازه، کراز› | ||
مختصات | (زَ یا زِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | kuze | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کوزه | ||
پخش صوت |
ظرفي است گردن دراز که در آن آب نگهداري مي کنند کلمه «کوزه» در زبان فارسی به معنای ظرفی سفالی یا گلی است که معمولاً برای نگهداری مایعات مانند آب استفاده میشود. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: املا: کلمه «کوزه» به صورت «کوزه» نوشته میشود و نکتهای در مورد املای آن وجود ندارد. جمعبندی: جمع آن «کوزهها» است. برای ساخت جمع در زبان فارسی به انتهای کلمه «ها» افزوده میشود. صرف و نحو: این کلمه یک اسم جمع ناپذیر است و به طور مستقیم با فعلها و صفات به کار میرود. به عنوان مثال: «کوزه پر از آب است» یا «کوزهای زیبا». کاربرد در جملات: میتوانید از «کوزه» به طرق مختلف در جملات استفاده کنید، مانند: استعاره و کنایه: در ادبیات فارسی، گاهی از «کوزه» به عنوان نمادی از ذخیره و نگهداری استفاده میشود. به عنوان مثال: «دلش مانند یک کوزه پر از آرزوهاست.» اگر سوالات بیشتری در خصوص کلمه «کوزه» و کاربردهای آن دارید، خوشحال میشوم بیشتر کمک کنم!
1- آبخوري، سبو، سفالينه
2- خميده، گوژ
jug, pitcher, urn, cruse, ewer, the jar
إبريق، كوز، جرة، قدر من الفخار، سجن، الباطية وعاء لمزج الخمر
kavanoz
pot
krug
frasco
vaso
پارچ، بستو، افتابه، پرتاب کنندهء توپ، گلدان، دیزی، دیگ سفالی، ابریق، ابدستان، تنگابخوری اطاق خواب