گریه
licenseمعنی کلمه گریه
معنی واژه گریه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | اشكريزي، تضرع، زاري، مويه، ناله، ندبه | ||
متضاد | تبسم، خنده، لبخند | ||
انگلیسی | cry, sob, tear, bawl, crying | ||
عربی | صرخة، بكاء، هتاف، نحيب، نباح، شعار سياسي، صرخ، صاح، بكى، عج، نادى، أثار ضجة، تباكى، عوى، نبح، نعب، التمس، أذاع، أعلن عن، يبكي | ||
ترکی | ağlamak | ||
فرانسوی | pleurs | ||
آلمانی | weinen | ||
اسپانیایی | llanto | ||
ایتالیایی | pianto | ||
مرتبط | فریاد، بانگ، خروش، غریو، هق هق، بغض گریه، اشک، پارگی، چاک، سرشک، داد و بیداد | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، کلمه "گریه" به معنای بیان احساسات و عواطف منفی مانند غم و اندوه از طریق اشک ریختن است. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، چند نکته مهم وجود دارد:
با رعایت این نکات میتوانید کلمه "گریه" را به درستی و به صورت مؤثر در نوشتار خود به کار ببرید. | ||
واژه | گریه | ||
معادل ابجد | 235 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
نقش دستوری | اسم | ||
مختصات | (گِ یِ) (اِمص .) | ||
آواشناسی | gerye | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی گریه | ||
پخش صوت |
اشک ريختن، گريستن، سرشک در زبان فارسی، کلمه "گریه" به معنای بیان احساسات و عواطف منفی مانند غم و اندوه از طریق اشک ریختن است. در استفاده از این کلمه و نگارش آن، چند نکته مهم وجود دارد: استخدام صحیح: کلمه "گریه" به عنوان فعل (گره خوردن عواطف) و اسم (عمل گریه کردن) استفاده میشود. بنابراین باید به سیاق جمله توجه کرد تا به درستی به کار رود. قواعد نگارشی: نشانهگذاری: استفاده از علامتهای نگارشی مانند ویرگول، نقطه، و خط تیره میتواند به وضوح جمله کمک کند. برای مثال: "او در پی آن خبر، به شدت گریه کرد." اجتناب از تکرار: در نوشتار، بهتر است از تکرار مکرر کلمه "گریه" بپرهیزید و به جای آن از مترادفها یا عبارات توصیفی دیگر استفاده کنید تا متن روانتر شود. با رعایت این نکات میتوانید کلمه "گریه" را به درستی و به صورت مؤثر در نوشتار خود به کار ببرید.
اشكريزي، تضرع، زاري، مويه، ناله، ندبه
تبسم، خنده، لبخند
cry, sob, tear, bawl, crying
صرخة، بكاء، هتاف، نحيب، نباح، شعار سياسي، صرخ، صاح، بكى، عج، نادى، أثار ضجة، تباكى، عوى، نبح، نعب، التمس، أذاع، أعلن عن، يبكي
ağlamak
pleurs
weinen
llanto
pianto
فریاد، بانگ، خروش، غریو، هق هق، بغض گریه، اشک، پارگی، چاک، سرشک، داد و بیداد