لون
licenseمعنی کلمه لون
معنی واژه لون
| اطلاعات بیشتر واژه | |||
|---|---|---|---|
| مترادف | رنگ، صبغه، فام، گون، گونه | ||
| انگلیسی | lon | ||
| عربی | لون | ||
| ترکی | loon | ||
| فرانسوی | plongeon | ||
| آلمانی | loon | ||
| اسپانیایی | somorgujo | ||
| ایتالیایی | loon | ||
| تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) در زبان فارسی، "لون" به معنای رنگ یا رنگ‌ها به کار می‌رود و در بعضی از متون ادبی و شعر هم مشاهده می‌شود. در زیر به چند نکته در مورد قواعد نگارشی و نحوه استفاده از کلمه "لون" اشاره می‌کنم:
اگر سوال خاصی درباره استفاده یا نکات دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم! | ||
| واژه | لون | ||
| معادل ابجد | 86 | ||
| تعداد حروف | 3 | ||
| تلفظ | lo[w]n | ||
| نقش دستوری | اسم | ||
| ترکیب | (اسم) [عربی: لَون، جمع: اَلوان] [قدیمی] | ||
| مختصات | (لُ) [ ع . ] (اِ.) | ||
| آواشناسی | lown | ||
| الگوی تکیه | S | ||
| شمارگان هجا | 1 | ||
| منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
| نمایش تصویر | معنی لون | ||
| پخش صوت | |||
رنگ گون فام به گونه ي پسوند در زبان فارسی، "لون" به معنای رنگ یا رنگ‌ها به کار می‌رود و در بعضی از متون ادبی و شعر هم مشاهده می‌شود. در زیر به چند نکته در مورد قواعد نگارشی و نحوه استفاده از کلمه "لون" اشاره می‌کنم: نوع کلمه: "لون" اسم است و به عنوان اسم، می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول و دیگر نقش‌ها در جمله ظاهر شود. مفرد و جمع: کلمه "لون" در زبان فارسی به صورت جمع "الوان" نیز به کار می‌رود. بنابراین، در صورت نیاز به اشاره به چند رنگ، می‌توان از "الوان" استفاده کرد. استفاده در جملات: می‌توان از "لون" در جملات مختلف استفاده کرد. به عنوان مثال: ترکیب با پسوندها: "لون" می‌تواند با پسوندهای مختلف به کار رود، اما لازم به ذکر است که به عنوان یک کلمه اصلی، معمولاً بدون پسوند استفاده می‌شود. اگر سوال خاصی درباره استفاده یا نکات دیگری دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!
چون زرد فام ديز
به گونه پسوند چون شبديز
(اسم) -1 رنگ (سرخي زردي و غيره)
: چهارصد گام در چهارصدگام بچهار لون
خشت افکنده . -2 جنس نوع قسم .
يا از لوني ديگر . بنوعي ديگر
بوجهي ديگر : فردا اگر آيند کوشش از
لوني ديگر بينند . يا از هرلوني .
از هرقسم : طغرل اعيان را گرد کردو بسيار
سخن رفت از هرلوني . يابرآن لون .
لدان قسم بدان وجه :
درين راه کسي ياد نداشت تنگي آب برآن
لون که به جويهاي بزرگ مي رسيديم
خشک بود .
رنگ، صبغه، فام، گون، گونه
lon
لون
loon
plongeon
loon
somorgujo
loon
