مجروح
licenseمعنی کلمه مجروح
معنی واژه مجروح
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | صفت، آزرده، افگار، جريحه دار، ريش، خسته، ريش، زخم دار، زخمناك، زخمي، آسيب ديده، زخم خورده، فگار، مصدوم، ناعادل | ||
متضاد | سالم عادل | ||
انگلیسی | wounded, sore, lacerated | ||
عربی | جريح، مجروح، ملفوف | ||
ترکی | yaralı | ||
فرانسوی | blessés | ||
آلمانی | verwundet | ||
اسپانیایی | herido | ||
ایتالیایی | ferito | ||
مرتبط | جریحه دار، دردناک، دشوار، مبرم، خشن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مجروح" در زبان فارسی به معنای آسیبدیده یا زخمی است و در موارد مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
برای نوشتن متون ادبی یا رسمی، رعایت قواعد نگارشی و املایی در کنار استفاده صحیح از این کلمه اهمیت دارد. | ||
واژه | مجروح | ||
معادل ابجد | 257 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | majruh | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (اسم، صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مَ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
آواشناسی | majruh | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مجروح | ||
پخش صوت |
خسته ، زخم دار، جراحت برداشته کلمه "مجروح" در زبان فارسی به معنای آسیبدیده یا زخمی است و در موارد مختلفی مورد استفاده قرار میگیرد. در اینجا به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: املا و تلفظ: کلمه "مجروح" بهصورت "م ـ ج ـ را ـ ح" نوشته میشود و بهصورت "majrūḥ" تلفظ میشود. کاربرد در جملات: این کلمه معمولاً برای توصیف افرادی به کار میرود که در نتیجهٔ یک حادثه یا درگیری آسیبدیدهاند. به عنوان مثال: قواعد فعل و صفت: "مجروح" میتواند بهعنوان صفت به کار رود و باید دقت شود که با نامهایی که توصیف میکند سازگار باشد. مثلاً: ترکیبهای مختلف: این کلمه میتواند با عبارات دیگر ترکیب شود. به عنوان مثال: برای نوشتن متون ادبی یا رسمی، رعایت قواعد نگارشی و املایی در کنار استفاده صحیح از این کلمه اهمیت دارد.
صفت، آزرده، افگار، جريحه دار، ريش، خسته، ريش، زخم دار، زخمناك، زخمي، آسيب ديده، زخم خورده، فگار، مصدوم، ناعادل
سالم عادل
wounded, sore, lacerated
جريح، مجروح، ملفوف
yaralı
blessés
verwundet
herido
ferito
جریحه دار، دردناک، دشوار، مبرم، خشن