محو کردن
licenseمعنی کلمه محو کردن
معنی واژه محو کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | از بين بردن، زدودن، زايل كردن، معدوم كردن | ||
انگلیسی | blur, wipe out, eliminate, deface, obliterate, blot out, erase, raze, annihilate, cause to disappear, disfeature, efface, expunge, rase | ||
عربی | شىء ضبابي، لطخ، غشى البصر، أصبح غير واضح، طمس | ||
مرتبط | لک کردن، تیره کردن، حذف کردن، برطرف کردن، رفع کردن، بیرون کردن، از شکل انداختن، ضایع یا محوکردن، بد شکل کردن، پاک کردن، معدوم کردن، سربه سر کردن، ستردن، تراشیدن، خراشیدن، اثار چیزی را از بین بردن، ویران کردن، بریدن، نابود کردن، از بین بردن، خرد کردن، خنثی نمودن، صفات ممتازه چیزی را از بین بردن، خود را تحت الشعاع قرار دادن، حذف کردن از، با خاک یکسان کردن، خراش دادن، له کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "محو کردن" در زبان فارسی به معنای از بین بردن، پاک کردن یا ناپدید کردن چیزی است. در استفاده از این کلمه و سایر کلمات مشابه، رعایت چند نکته نگارشی و قواعد اصلی زبان فارسی میتواند به بهبود نوشتار کمک کند:
با رعایت این نکات، میتوانید از "محو کردن" بهطور مؤثر و صحیح در جملات خود بهرهبرداری کنید. | ||
واژه | محو کردن | ||
معادل ابجد | 328 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی محو کردن | ||
پخش صوت |
ستردن نابود کردن کلمه "محو کردن" در زبان فارسی به معنای از بین بردن، پاک کردن یا ناپدید کردن چیزی است. در استفاده از این کلمه و سایر کلمات مشابه، رعایت چند نکته نگارشی و قواعد اصلی زبان فارسی میتواند به بهبود نوشتار کمک کند: استفاده صحیح از فعل: "محو کردن" یک فعل مرکب است که از دو واژه "محو" و "کردن" تشکیل شده است. توجه کنید که برای استفاده از آن، در جملات باید ساختار صحیحی ایجاد کنید. مثلاً "او نوشتهها را محو کرد." مطابقت فاعل و فعل: در جملات باید به مطابقت فاعل و فعل توجه شود. بهعنوان مثال: "کتابها را محو کرد" و نه "کتابها را محو میکند" اگر در حال صحبت از یک عمل ناتمام هستید. استفاده از قید و صفت: میتوانید برای مشخصتر کردن عمل، از قیدها و صفات استفاده کنید. مثلاً "او به آرامی کلمات را محو کرد." زمان فعل: هنگام استفاده از "محو کردن"، توجه داشته باشید که زمان فعل (گذشته، حال، آینده) باید به درستی انتخاب شود. مثلاً "این جمله را محو میکنم" (حال) یا "این جمله را محو کرده بود" (گذشته). با رعایت این نکات، میتوانید از "محو کردن" بهطور مؤثر و صحیح در جملات خود بهرهبرداری کنید.
(مصدر) - 1 پاک کردن ستردن :
صورت صبر از دل محو کرد. - 2 نابود کردن :
خواهد تا هويت او محو کند ...
از بين بردن، زدودن، زايل كردن، معدوم كردن
blur, wipe out, eliminate, deface, obliterate, blot out, erase, raze, annihilate, cause to disappear, disfeature, efface, expunge, rase
شىء ضبابي، لطخ، غشى البصر، أصبح غير واضح، طمس
لک کردن، تیره کردن، حذف کردن، برطرف کردن، رفع کردن، بیرون کردن، از شکل انداختن، ضایع یا محوکردن، بد شکل کردن، پاک کردن، معدوم کردن، سربه سر کردن، ستردن، تراشیدن، خراشیدن، اثار چیزی را از بین بردن، ویران کردن، بریدن، نابود کردن، از بین بردن، خرد کردن، خنثی نمودن، صفات ممتازه چیزی را از بین بردن، خود را تحت الشعاع قرار دادن، حذف کردن از، با خاک یکسان کردن، خراش دادن، له کردن