مسلح کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه مسلح کردن
معنی واژه مسلح کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | arm, equip, rig, heel, panoply, to arm | ||
عربی | ذراع، سلاح، سلطة، يد الكرسى، شعبة من الجيش، حصن، لسان البحر الداخل، تسلح، قوة، صان، هيأ | ||
مرتبط | مجهز کردن، مجهز ساختن، اراستن، سازوبرگ دادن، اماده شدن، گول زدن، بادگل و بادبان اراستن، با خدعه و فریب درست کردن، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن | ||
واژه | مسلح کردن | ||
معادل ابجد | 412 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مسلح کردن | ||
پخش صوت |
زيا وندنيدن زينه مند کردن
arm, equip, rig, heel, panoply, to arm
ذراع، سلاح، سلطة، يد الكرسى، شعبة من الجيش، حصن، لسان البحر الداخل، تسلح، قوة، صان، هيأ
مجهز کردن، مجهز ساختن، اراستن، سازوبرگ دادن، اماده شدن، گول زدن، بادگل و بادبان اراستن، با خدعه و فریب درست کردن، پاشنه گذاشتن، کج شدن، یک ور شدن