مصرف کردن
licenseمعنی کلمه مصرف کردن
معنی واژه مصرف کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- به كار بردن، استفاده كردن، صرف كردن 2- تمام كردن | ||
انگلیسی | consume, use, eat, expend, use up, waste | ||
عربی | استهلك، التهم، تلف، فني، استنفد، إستغرق إنتباه، ذبل، ذوى، تستهلك | ||
مرتبط | تحلیل رفتن، از پا درامدن، سربه سر کردن، غذا خوردن، استفاده کردن، بکار بردن، استعمال کردن، بکار انداختن، بهره برداری کردن از، خوردن، خرج کردن، صرف کردن، تحلیل بردن، مورد استفاده قرارگرفتن، از نفس افتادن، هرز دادن، ضایع کردن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مصرف کردن" در زبان فارسی به معنای استفاده، به کارگیری یا خرج کردن چیزی است. برای استفاده صحیح و نگارشی از این عبارت، قواعد زیر را مدنظر داشته باشید:
با رعایت این قواعد، میتوانید از کلمه "مصرف کردن" به طور مؤثر و صحیح در جملات خود استفاده کنید. | ||
واژه | مصرف کردن | ||
معادل ابجد | 684 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مصرف کردن | ||
پخش صوت |
گساردن گساريدن کلمه "مصرف کردن" در زبان فارسی به معنای استفاده، به کارگیری یا خرج کردن چیزی است. برای استفاده صحیح و نگارشی از این عبارت، قواعد زیر را مدنظر داشته باشید: قید لرزش جملات: "مصرف کردن" معمولاً در جملات به عنوان فعل به کار میرود. به عنوان مثال: "او دارو را مصرف کرد." حالات مختلف صرف فعل: "مصرف کردن" میتواند در زمانهای مختلف صرف شود: فعل لازم و متعدی: "مصرف کردن" یک فعل متعدی است و معمولاً به مفعول نیاز دارد. مثلاً: "او دارو را مصرف کرد." ترکیب با قیدها: میتوانید این فعل را با قیدهای مختلف ترکیب کنید تا مفهوم را دقیقتر بیان کنید: با رعایت این قواعد، میتوانید از کلمه "مصرف کردن" به طور مؤثر و صحیح در جملات خود استفاده کنید.
1- به كار بردن، استفاده كردن، صرف كردن
2- تمام كردن
consume, use, eat, expend, use up, waste
استهلك، التهم، تلف، فني، استنفد، إستغرق إنتباه، ذبل، ذوى، تستهلك
تحلیل رفتن، از پا درامدن، سربه سر کردن، غذا خوردن، استفاده کردن، بکار بردن، استعمال کردن، بکار انداختن، بهره برداری کردن از، خوردن، خرج کردن، صرف کردن، تحلیل بردن، مورد استفاده قرارگرفتن، از نفس افتادن، هرز دادن، ضایع کردن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن