مصرف کردن
license
98
1667
100
معنی کلمه مصرف کردن
معنی واژه مصرف کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- به كار بردن، استفاده كردن، صرف كردن 2- تمام كردن | ||
انگلیسی | consume, use, eat, expend, use up, waste | ||
عربی | استهلك، التهم، تلف، فني، استنفد، إستغرق إنتباه، ذبل، ذوى، تستهلك | ||
مرتبط | تحلیل رفتن، از پا درامدن، سربه سر کردن، غذا خوردن، استفاده کردن، بکار بردن، استعمال کردن، بکار انداختن، بهره برداری کردن از، خوردن، خرج کردن، صرف کردن، تحلیل بردن، مورد استفاده قرارگرفتن، از نفس افتادن، هرز دادن، ضایع کردن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن | ||
واژه | مصرف کردن | ||
معادل ابجد | 684 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مصرف کردن | ||
پخش صوت |
گساردن گساريدن
1- به كار بردن، استفاده كردن، صرف كردن
2- تمام كردن
consume, use, eat, expend, use up, waste
استهلك، التهم، تلف، فني، استنفد، إستغرق إنتباه، ذبل، ذوى، تستهلك
تحلیل رفتن، از پا درامدن، سربه سر کردن، غذا خوردن، استفاده کردن، بکار بردن، استعمال کردن، بکار انداختن، بهره برداری کردن از، خوردن، خرج کردن، صرف کردن، تحلیل بردن، مورد استفاده قرارگرفتن، از نفس افتادن، هرز دادن، ضایع کردن، حرام کردن، بیهوده تلف کردن، نیازمند کردن