مقبول
licenseمعنی کلمه مقبول
معنی واژه مقبول
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | پذيرفتني، پذيرفته، پسند، پسنديده، دل پذير، دل پسند، ستوده، قابل قبول، مرضي، مرغوب، مستجاب، مطبوع، مطلوب، جميل، خوب رو، خوشگل، زيبا، صبيح، وجيه | ||
متضاد | ناپسند زشت، اكبيري | ||
انگلیسی | acceptable, accepted, admitted | ||
عربی | مقبول، متعارف، موافق، ملائم | ||
ترکی | kabul edilebilir | ||
فرانسوی | acceptable | ||
آلمانی | akzeptabel | ||
اسپانیایی | aceptable | ||
ایتالیایی | accettabile | ||
مرتبط | قابل پذیرش، پذیرفتنی، مناسب، پسندیده، پذیرفته، روا | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "مقبول" در زبان فارسی به معنای مورد قبول، پسندیده یا پذیرفتهشده است. در اینجا به برخی قواعد مربوط به استفاده و نگارش این کلمه اشاره میکنم:
با رعایت این اصول، میتوان به درستی از کلمه "مقبول" در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | مقبول | ||
معادل ابجد | 178 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | maqbul | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [عربی] | ||
مختصات | (مَ) [ ع . ] (اِمف .) | ||
آواشناسی | maqbul | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مقبول | ||
پخش صوت |
قبول شده کلمه "مقبول" در زبان فارسی به معنای مورد قبول، پسندیده یا پذیرفتهشده است. در اینجا به برخی قواعد مربوط به استفاده و نگارش این کلمه اشاره میکنم: جنس و نوع کلمه: "مقبول" یک صفت است و میتواند به عنوان توصیفگر برای اسمها به کار رود. مثلاً: «نظر مقبول»، «موافقت مقبول». ترکیب با اسمها: این کلمه میتواند با اسمهای مختلف ترکیب شود. برای مثال: نحوه استفاده در جملات: "مقبول" میتواند در جملات معترضه و توصیفی به کار رود. مثال: ضد و مقابل: برای "مقبول"، واژههایی مانند "مردود"، "ناپسندیده" و "رفض" به عنوان ضد آن میتوانند به کار روند. استفاده در متون رسمی و غیررسمی: "مقبول" در متون رسمی و غیررسمی به کار میرود و به عنوان یک اصطلاح ادبی نیز شناخته میشود. با رعایت این اصول، میتوان به درستی از کلمه "مقبول" در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
پذيرفتني، پذيرفته، پسند، پسنديده، دل پذير، دل پسند، ستوده، قابل قبول، مرضي، مرغوب، مستجاب، مطبوع، مطلوب، جميل، خوب رو، خوشگل، زيبا، صبيح، وجيه
ناپسند زشت، اكبيري
acceptable, accepted, admitted
مقبول، متعارف، موافق، ملائم
kabul edilebilir
acceptable
akzeptabel
aceptable
accettabile
قابل پذیرش، پذیرفتنی، مناسب، پسندیده، پذیرفته، روا