شانه
licenseمعنی کلمه شانه
معنی واژه شانه
šāne
shoulder
|
شانه
مترادف:
1- دوش، كت، كتف، كول
2- مشاط، مشط
3- شيار
4- خشاب
5- كركيت
6- شان، كندو
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
(اسم) [پهلوی: šānak]
مختصات:
(نِ) (اِ.)
الگوی تکیه:
WS
نقش دستوری:
اسم
آواشناسی:
SAne
منبع:
فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد:
356
شمارگان هجا:
2
دیگر زبان ها
انگلیسی
shoulder | comb , heckle , scapula , pitchfork , the shoulder
ترکی
omuz
فرانسوی
l'épaule
آلمانی
die schulter
اسپانیایی
el hombro
ایتالیایی
la spalla
عربی
كتف | عاتق , هامش الطريق , حافة الطريق , جانب الخط الحديدي , ممر جانبي , كتف لبجبل , تقع على عاتقه , ساعد , تحمل عبء , دفع بكتفه , واجه
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)
کلمه "شانه" در زبان فارسی میتواند به معانی مختلفی اشاره داشته باشد و به همین دلیل در نگارش و استفاده از آن باید به موارد زیر توجه کرد:
-
معنا:
- "شانه" به معنای بخشی از بدن که استخوانهای آن در دو طرف گردن قرار دارد و معمولاً در زبان محاورهای به آن "شانه" میگویند.
- همچنین میتواند به معنای شانهکردن (برای شانهکردن مو) نیز به کار برود.
-
قواعد نگارشی:
- کلمهنویسی: کلمه "شانه" به صورت صحیح و بدون فاصله نوشته میشود.
- تکیهگذاری: در جملاتی که به شانه اشاره میشود، از نقطهگذاری مناسب استفاده شود، مانند کاما (،) و نقطه (.) بعد از جملات.
- ساخت جملات: توجه به ساختار جملات و روان بودن آنها هنگام استفاده از کلمه "شانه" مهم است. مثلاً "او موهایش را با شانه مرتب کرد."
- استفادههای مختلف:
- "شانه" به عنوان اسم: "شانه من درد میکند."
- "شانه" به عنوان فعل: "او شانههایش را به عقب کشید."
با رعایت این اصول، میتوانید به درستی از این کلمه در نوشتار و گفتار فارسی استفاده کنید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای کلمه "شانه" در جمله آورده شده است:
- شانههای او از سنگینی کولهپشتیاش درد گرفته بود.
- او با دقت موهایش را با شانه مرتب کرد.
- در هنگام ورزش، شانهاش به شدت درد گرفت.
- شانههایش را به نشانهی رضایت بالا انداخت.
- به خاطر آسیبدیدگی، نمیتوانست بازو را بهراحتی در راستای شانه حرکت دهد.
اگر به مثالهای بیشتری نیاز دارید، خوشحال میشوم کمک کنم!