جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

cleave  |

ور آمدن

معنی: 1 - کنده شدن ، جدا شدن . 2 - آماده شدن خمیر برای پخت نان . 3 - برآمدن ، مقابله کردن . 4 - چاق شدن .
817 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب:
مختصات: (عا.)
آواشناسی:
منبع: فرهنگ فارسی معین
معادل ابجد: 301
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
cleave | ferment , come
عربی
انفسخ | انفلع , تشقق , تعلق , شق , اخترق , انشق , إلتصق ب , خلص , فلع , مقاطع
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ور آمدن" در زبان فارسی به معنای پدیدار شدن یا به وجود آمدن است. این واژه به لحاظ دستوری و نگارشی از قواعد خاصی پیروی می‌کند. در ادامه به بررسی این قواعد می‌پردازیم:

  1. جدا نوشتن: کلمه "ور آمدن" معمولاً به صورت جدا نوشته می‌شود. واژه "ور" به معنای به سمت یا به سوی چیزی و "آمدن" به معنای آمدن یا رخ دادن است.

  2. صرف فعل: "آمدن" یک فعل است و این فعل را می‌توان در زمان‌ها و شخص‌های مختلف صرف کرد. به عنوان مثال:

    • من ور می‌آیم
    • تو ور می‌آیی
    • او ور می‌آید
  3. کاربرد در جملات: این کلمه معمولاً در جملات به معنای پدیدار شدن یک اتفاق یا حالت به کار می‌رود. به عنوان مثال:

    • "شاید در آینده‌ای نزدیک امید به ور آمدن تغییرات جدید وجود داشته باشد."
  4. نگارش و املای صحیح: در نوشتن این واژه، باید دقت کنید که "ور" و "آمدن" به صورت جدا و با املای صحیح نوشته شوند.

  5. توجه به محاوره و ادبیات: در زبان محاوره‌ای و ادبیات فارسی، "ور آمدن" می‌تواند به صورت‌های مختلفی مورد استفاده قرار گیرد و معانی مختلفی به خود بگیرد. این نکته را در نوشتن متن‌های ادبی یا محاوره‌ای در نظر داشته باشید.

با رعایت این قواعد، می‌توانید به صورت دقیق و درست از کلمه "ور آمدن" در نوشتار خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. وقتی که باران شروع به باریدن کرد، تصمیم گرفتم تا به پشت بام بروم و ببینم آیا آب جمع شده است یا خیر، به همین خاطر ور آمدم و درست در لحظه‌ای که به بالای نردبان رسیدم، باران شدیدتر شد.
  2. او با اصرار دوستانش ور آمد و در نهایت تصمیم گرفت که در مسابقه دو شرکت کند.
  3. وقتی که خبری خوب ور آمد، همه‌ی اعضای خانواده دور هم جمع شدند و جشن گرفتند.

واژگان مرتبط: شکافتن، پیوستن، قطع کردن، جدا کردن، شکستن، ور امدن، ترش شدن، مخمرشدن، برانگیزاندن، تهییج کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری