آش
licenseمعنی کلمه آش
معنی واژه آش
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | با، سكبا، شوربا، وا | ||
انگلیسی | pottage, potage, ash | ||
عربی | حساء، حساء اللحم، بوتاج | ||
ترکی | kül | ||
فرانسوی | cendre | ||
آلمانی | asche | ||
اسپانیایی | ceniza | ||
ایتالیایی | cenere | ||
مرتبط | اش، شوربای ارد جو دو سر، ابگوشت غلیظ | ||
واژه | آش | ||
معادل ابجد | 301 | ||
تعداد حروف | 2 | ||
تلفظ | 'āš | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) | ||
مختصات | ( اِ.) | ||
آواشناسی | 'AS | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی معین | ||
نمایش تصویر | معنی آش | ||
پخش صوت |
[ سنس . ] 1 - غذای آبدار که از حبوبات و روغن و سبزی و مانند آن درست کنند. 2 - آهار و مایعی که برای دباغی پوست حیوانات ب ه کار برند. ؛ ~برای کسی پختن توطئه ای برای کسی ترتیب دادن . ؛ همان ~ُ همان کاسه وضع به همان منوال است که بود، هیچ تغییر نکرده است . ؛ ~با جاش کنایه از آدم طمع کاری که علاوه بر آش به کاسة آن نیز نظر دارد، کسی که انتظار بی مورد و بیش از حق خود دارد.
با، سكبا، شوربا، وا
pottage, potage, ash
حساء، حساء اللحم، بوتاج
kül
cendre
asche
ceniza
cenere
اش، شوربای ارد جو دو سر، ابگوشت غلیظ