خنک کردن
licenseمعنی کلمه خنک کردن
معنی واژه خنک کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | cool, chill, refresh, refrigerate, fresh, keel, render flat, render frigid, render insipid | ||
عربی | بارد، هادئ، ممتاز، منعش، رابط الجأش، فاتر، وقح، مشعر ببرودة، أصبح بارد، سكن، فتر، هدأ، الصفيق، برودة بإعتدال، مكبوح الاهتياج | ||
مرتبط | سرد کردن، چاییدن، ارام کردن، خنک ساختن، خنک شدن، منجمد کردن، تازه کردن، نیروی تازه دادن به، روشن کردن، از خستگی بیرون اوردن، با طراوت کردن، منجمد شدن، خنک نگاهداشتن، دلسرد شدن، وارونه شدن، وارونه کردن، مانع سررفتن دیگ شدن | ||
واژه | خنک کردن | ||
معادل ابجد | 944 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | واژگان مترادف و متضاد | ||
نمایش تصویر | معنی خنک کردن | ||
پخش صوت |
1- سرد كردن
2- از شور و نوا انداختن، كم شور و شوق كردن
cool, chill, refresh, refrigerate, fresh, keel, render flat, render frigid, render insipid
بارد، هادئ، ممتاز، منعش، رابط الجأش، فاتر، وقح، مشعر ببرودة، أصبح بارد، سكن، فتر، هدأ، الصفيق، برودة بإعتدال، مكبوح الاهتياج
سرد کردن، چاییدن، ارام کردن، خنک ساختن، خنک شدن، منجمد کردن، تازه کردن، نیروی تازه دادن به، روشن کردن، از خستگی بیرون اوردن، با طراوت کردن، منجمد شدن، خنک نگاهداشتن، دلسرد شدن، وارونه شدن، وارونه کردن، مانع سررفتن دیگ شدن