عیب
licenseمعنی کلمه عیب
معنی واژه عیب
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آهو، صدمه، علت، فساد، منقصت، نقصان، نقص، نقيصه، وصمت 2- تقصير، خرده، خطا 3- بدي، زشتي، شايبه، معرت 4- رسوايي، عار | ||
انگلیسی | fault, flaw, defect, blemish, deficiency, vice, imperfection, taint, deformation, sin, weakness, gall, wickedness, disadvantage | ||
عربی | خطأ، صدع، عيب، خلل، سيئة، ذنب إثم، غلطة، نقيصة، غضاضة، جنحة، زلة، لام، عاب، انتقد | ||
ترکی | kusur | ||
فرانسوی | défaut | ||
آلمانی | defekt | ||
اسپانیایی | defecto | ||
ایتالیایی | difetto | ||
مرتبط | تقصیر، اشتباه، گسله، رخنه، خدشه، شکاف، کاستی، درز، کمبود، قصور، عدم، کسر، گناه، فسق، بدی، منگنه، لکه، دگردیسی، کجی، زشتی، معصیت، حرج، عصیان، ضعف، سستی، عجز، فتور، صفرا، زهره، گستاخی، زردآب، تلخی، شرارت، تباهی، نا بکاری، تبه کاری، بدجنسی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عیب" در زبان فارسی به معنای نقص، کاستی یا خطا است و مطابق با قواعد نگارشی و گرامری فارسی دارای ویژگیهایی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود:
با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "عیب" به درستی در نوشتار و گفتار استفاده کرد. | ||
واژه | عیب | ||
معادل ابجد | 82 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | 'eyb | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی، جمع: عیوب] | ||
مختصات | (عَ یا ع ) [ ع . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | 'eyb | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی عیب | ||
پخش صوت |
بدی - آک - کمبود - لغزش کلمه "عیب" در زبان فارسی به معنای نقص، کاستی یا خطا است و مطابق با قواعد نگارشی و گرامری فارسی دارای ویژگیهایی است که در ادامه به برخی از آنها اشاره میشود: نویسه: کلمه "عیب" با دو حرف "ع" و "ی" و حرف "ب" نوشته میشود. توصیف و ترکیب: این کلمه میتواند به عنوان اسم استفاده شود و میتواند با صفات یا عبارات توصیفی ترکیب شود. مثلاً: "عیب بزرگ"، "عیب کوچک" یا "نقص و عیب". مؤلفههای جمع: برای جمع بستن "عیب"، میتوان از "عیوب" استفاده کرد. اين جمع به معنای چندین نوع یا مورد عیب است. نحو: در جملات مختلف میتوان این کلمه را در نقشهای مختلف به کار برد. مثلاً: "عیب او در کارش مشهود است." در این جمله، "عیب" به عنوان فاعل استفاده شده است. زبان محاوره و نوشتاری: در زبان محاورهای، ممکن است به جای "عیب" از واژههای دیگری مانند "نقص" یا "خرابی" استفاده شود، اما "عیب" هنوز هم یک اصطلاح رایج و معتبر است. با رعایت این نکات، میتوان از کلمه "عیب" به درستی در نوشتار و گفتار استفاده کرد.
1- آهو، صدمه، علت، فساد، منقصت، نقصان، نقص، نقيصه، وصمت
2- تقصير، خرده، خطا
3- بدي، زشتي، شايبه، معرت
4- رسوايي، عار
fault, flaw, defect, blemish, deficiency, vice, imperfection, taint, deformation, sin, weakness, gall, wickedness, disadvantage
خطأ، صدع، عيب، خلل، سيئة، ذنب إثم، غلطة، نقيصة، غضاضة، جنحة، زلة، لام، عاب، انتقد
kusur
défaut
defekt
defecto
difetto
تقصیر، اشتباه، گسله، رخنه، خدشه، شکاف، کاستی، درز، کمبود، قصور، عدم، کسر، گناه، فسق، بدی، منگنه، لکه، دگردیسی، کجی، زشتی، معصیت، حرج، عصیان، ضعف، سستی، عجز، فتور، صفرا، زهره، گستاخی، زردآب، تلخی، شرارت، تباهی، نا بکاری، تبه کاری، بدجنسی