سابقه
licenseمعنی کلمه سابقه
معنی واژه سابقه
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پرونده، پيشينه 2- تاريخ، تاريخچه 3- زمينه 4- ديرينگي، قدم، قدمت 5- عنايت الهي 6- تقدير 7- آشنايي | ||
انگلیسی | history, record, background, precedent, past, reputation, antecedent, standing, repute, limitation, backward, fame, foretime, heretofore, limit, prescription, service | ||
عربی | تاريخ، سجل، حكاية | ||
ترکی | tarih | ||
فرانسوی | histoire | ||
آلمانی | geschichte | ||
اسپانیایی | historia | ||
ایتالیایی | storia | ||
مرتبط | تاریخچه، تاریخ، پیشینه، بیمارنامه، ضبط، رکورد، ثبت، مدرک، زمینه، ریشه، نهانگاه، نمونه، شهرت، اعتبار، خوشنامی، اشتهار، نیکنامی، مرجع ضمیر، دودمان، تبار، حالت، ساختمان، محدودیت، تحدید، محدود سازی، شرط، معروفیت، نام، اوازه، سر بلندی، روزگار پیشین، حد، حدود، اندازه، پایان، وسعت، نسخه، تجویز، نسخه نویسی، صدور فرمان، امریه، سرویس، خدمت، کار، لوازم، استخدام | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سابقه" در زبان فارسی به معنای گذشته یا پیشینه و همچنین به معنای تاریخچه یا تجربه در یک زمینه خاص به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارش درست این کلمه، نکات زیر را در نظر بگیرید:
توجه به این نکات میتواند به شما در استفاده صحیح از کلمه "سابقه" کمک کند. | ||
واژه | سابقه | ||
معادل ابجد | 168 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | sābeqe | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (صفت) [عربی: سابقَة، مؤنثِ سابق، جمع: سابقات و سوابق] | ||
مختصات | (اِ.) | ||
آواشناسی | sAbeqe | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی سابقه | ||
پخش صوت |
پیشینه کلمه "سابقه" در زبان فارسی به معنای گذشته یا پیشینه و همچنین به معنای تاریخچه یا تجربه در یک زمینه خاص به کار میرود. برای استفاده صحیح و نگارش درست این کلمه، نکات زیر را در نظر بگیرید: املا: کلمه "سابقه" به این صورت و با این املا نوشته میشود و باید از نوشتن آن به شکلهای نادرست پرهیز شود. نحوه کاربرد: ترکیبها: میتوان "سابقه" را با کلمات دیگر ترکیب کرد: نکات نحوی: توجه به این نکات میتواند به شما در استفاده صحیح از کلمه "سابقه" کمک کند.
1- پرونده، پيشينه
2- تاريخ، تاريخچه
3- زمينه
4- ديرينگي، قدم، قدمت
5- عنايت الهي
6- تقدير
7- آشنايي
history, record, background, precedent, past, reputation, antecedent, standing, repute, limitation, backward, fame, foretime, heretofore, limit, prescription, service
تاريخ، سجل، حكاية
tarih
histoire
geschichte
historia
storia
تاریخچه، تاریخ، پیشینه، بیمارنامه، ضبط، رکورد، ثبت، مدرک، زمینه، ریشه، نهانگاه، نمونه، شهرت، اعتبار، خوشنامی، اشتهار، نیکنامی، مرجع ضمیر، دودمان، تبار، حالت، ساختمان، محدودیت، تحدید، محدود سازی، شرط، معروفیت، نام، اوازه، سر بلندی، روزگار پیشین، حد، حدود، اندازه، پایان، وسعت، نسخه، تجویز، نسخه نویسی، صدور فرمان، امریه، سرویس، خدمت، کار، لوازم، استخدام