خدمت
licenseمعنی کلمه خدمت
معنی واژه خدمت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پرستش 2- طاعت | ||
متضاد | خيانت 1- پرستاري، تيمار 2- اطاعت، فرمانبري 3- بندگي، چاكري، خدمتكاري، نوكري 4- پست، شغل، كار، ماموريت 5- حضور، محضر، پيشگاه، ملازمت، نزد 6- تعظيم، كرنش 7- جناب، حضرت، سركار 8- نظاموظيفه، سربازي | ||
انگلیسی | service, favor, duty, office, ministration, merit, attendance, kindness, favour, serving | ||
عربی | خدمة، دائرة، مصلحة، قسم، قداس، سلك، صلاة، مساعدة، الخدمة في الفنادق، خدمة عسكرية، طقس ديني، طقم الطاولة، أدوات المائدة، معروف، وظيفة | ||
ترکی | hizmet | ||
فرانسوی | service | ||
آلمانی | service | ||
اسپانیایی | servicio | ||
ایتالیایی | servizio | ||
مرتبط | سرویس، کار، لوازم، استخدام، نوکری، توجه، التفات، مساعدت، مرحمت، خیر خواهی، وظیفه، تکلیف، عهده، ماموریت، دفتر، اداره، مقام، دفتر کار، وزارت، تهیه، اجراء، عبادت، شایستگی، لیاقت، استحقاق، سزاواری، حضور، حضار، ملازمت، همراهان، مهربانی، محبت، لطف، مروت، خوبی | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "خدمت" در زبان فارسی به معنای ارائه یاری، کمک یا خدمت به دیگران است. برای استفاده صحیح از این کلمه، نکات زیر را به عنوان قواعد و نکات نگارشی در نظر داشته باشید:
با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "خدمت" را به درستی و به صورت مؤثر در نوشتار و گفتار خود به کار ببرید. | ||
واژه | خدمت | ||
معادل ابجد | 1044 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | xedmat | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: خدمة] | ||
مختصات | (عا.) | ||
آواشناسی | xedmat | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی خدمت | ||
پخش صوت |
فرمانبرداری - بندگی - تیمار - دستیاری - پیشکاری - پیشگاه - زاور - نیرورسانی کلمه "خدمت" در زبان فارسی به معنای ارائه یاری، کمک یا خدمت به دیگران است. برای استفاده صحیح از این کلمه، نکات زیر را به عنوان قواعد و نکات نگارشی در نظر داشته باشید: کاربرد کلمه: "خدمت" به عنوان اسم به کار میرود و ممکن است در زمینههای مختلفی؛ مانند خدمت به مردم، خدمت نظامی، خدمت اجتماعی و ... استفاده شود. ترکیبات کلمه: این کلمه ممکن است در ترکیب با دیگر واژهها به کار رود. به عنوان مثال: فعل مرتبط: فعل مرتبط با "خدمت" معمولاً "خدمت کردن" است. به عنوان مثال: "من به مردم خدمت میکنم." نحوه صرف: "خدمت" اسمی است که به شکلهای مختلف در جملات استفاده میشود و میتواند جمع بسته شود: "خدمات". استفاده در جملات: در جملات میتوان از "خدمت" به صورت رسمی یا غیررسمی استفاده کرد. به عنوان مثال: با رعایت این نکات، میتوانید کلمه "خدمت" را به درستی و به صورت مؤثر در نوشتار و گفتار خود به کار ببرید.
1- پرستش
2- طاعت
خيانت
1- پرستاري، تيمار
2- اطاعت، فرمانبري
3- بندگي، چاكري، خدمتكاري، نوكري
4- پست، شغل، كار، ماموريت
5- حضور، محضر، پيشگاه، ملازمت، نزد
6- تعظيم، كرنش
7- جناب، حضرت، سركار
8- نظاموظيفه، سربازي
service, favor, duty, office, ministration, merit, attendance, kindness, favour, serving
خدمة، دائرة، مصلحة، قسم، قداس، سلك، صلاة، مساعدة، الخدمة في الفنادق، خدمة عسكرية، طقس ديني، طقم الطاولة، أدوات المائدة، معروف، وظيفة
hizmet
service
service
servicio
servizio
سرویس، کار، لوازم، استخدام، نوکری، توجه، التفات، مساعدت، مرحمت، خیر خواهی، وظیفه، تکلیف، عهده، ماموریت، دفتر، اداره، مقام، دفتر کار، وزارت، تهیه، اجراء، عبادت، شایستگی، لیاقت، استحقاق، سزاواری، حضور، حضار، ملازمت، همراهان، مهربانی، محبت، لطف، مروت، خوبی