خود رائ
license
98
1667
100
معنی کلمه خود رائ
معنی واژه خود رائ
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | opinionated, overconfident, headstrong, presumptuous, wayward, absolute, arrogant, assuming, froward, obstinate, overweening, peremptory, presuming, self-assertive, self-assured, self-confident, self-opinionated, wilful, pup, satrap, whip cracker | ||
عربی | عنيد، متعنت، متشبث برأيه | ||
مرتبط | مستبد، لجوج، خود سر، لجباز، سر سخت، مغرور، گستاخ، خود بین، جسور، متمرد، خیره سر، مطلق، کامل، قطعی، خالص، مستقل، متکبر، سرکش، پرنخوت، از خود راضی، یاغی، معاند، یک دنده، کله شق، بسیار مغرور، بی چون و چرا، امرانه، شتاب امیز، پر رو، خود بیانگر، خود پسند، مطمئن بنفس خود، مطمئن بخود، خود ستا، توله سگ، بچه سگ ماهی، ساتراپ، استاندار قدیم ایران | ||
واژه | خود رائ | ||
معادل ابجد | 812 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی خود رائ | ||
پخش صوت |
خود رای - برمخیده
opinionated, overconfident, headstrong, presumptuous, wayward, absolute, arrogant, assuming, froward, obstinate, overweening, peremptory, presuming, self-assertive, self-assured, self-confident, self-opinionated, wilful, pup, satrap, whip cracker
عنيد، متعنت، متشبث برأيه
مستبد، لجوج، خود سر، لجباز، سر سخت، مغرور، گستاخ، خود بین، جسور، متمرد، خیره سر، مطلق، کامل، قطعی، خالص، مستقل، متکبر، سرکش، پرنخوت، از خود راضی، یاغی، معاند، یک دنده، کله شق، بسیار مغرور، بی چون و چرا، امرانه، شتاب امیز، پر رو، خود بیانگر، خود پسند، مطمئن بنفس خود، مطمئن بخود، خود ستا، توله سگ، بچه سگ ماهی، ساتراپ، استاندار قدیم ایران