زیر مجموعه ها
فصل ششم: شیوه آنها در طلب معاش
licenseالإمام الصادق علیه السلام
إنَّ مُحَمَّدَ بنَ المُنكَدِرِ كانَ يَقولُ: ما كُنتُ أری أنَّ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليهماالسلاميَدَعُ خَلَفًا أفضَلَ مِنهُ حَتّی رَأَيتُ ابنَهُ مُحَمَّدَ بنَ عَلِيٍّ عليهماالسلام، فَأَرَدتُ أن أعِظَهُ فَوَعَظَني، فَقالَ لَهُ أصحابُهُ: بِأَيِّ شَيءٍ وَعَظَكَ ؟ قالَ: خَرَجتُ إلی بَعضِ نَواحِي المَدينَةِ في ساعَةٍ حارَّةٍ، فَلَقِيَني أبو جَعفَرٍ مُحَمَّدُ ابنُ عَلِيٍّ ـ وكانَ رَجُلاً بادِنًا ثَقيلاً ـ وهُوَ مُتَّكِئٌ عَلی غُلامَينِ أسوَدَينِ أو مَولَيَينِ، فَقُلتُ في نَفسي: سُبحانَ اللّه ِ ! شَيخٌ مِن أشياخِ قُرَيشٍ في هذِهِ السّاعَةِ عَلی هذِهِ الحالِ في طَلَبِ الدُّنيا ! أما لَأَعِظَنَّهُ، فَدَنَوتُ مِنهُ فَسَلَّمتُ عَلَيهِ، فَرَدَّ عَلَيَّ السَّلامَ بِنَهرٍ وهُوَ يَتَصابُّ عَرَقًا، فَقُلتُ: أصلَحَكَ اللّه ُ، شَيخٌ مِن أشياخِ قُرَيشٍ في هذِهِ السّاعَةِ عَلی هذِهِ الحالِ في طَلَبِ الدُّنيا ! أرَأَيتَ لَو جاءَ أجَلُكَ وأنتَ عَلی هذِهِ الحالِ ماكُنتَ تَصنَعُ ؟ فَقالَ: لَو جاءَنِي المَوتُ وأنَا عَلی هذِهِ الحالِ، جاءَني وأنَا في (طاعَةٍ مِن) طاعَةِ اللّه ِ، أكُفُّ بِها نَفسي وعِيالي عَنكَ وعَنِ النّاسِ، وإنَّما كُنتُ أخافُ أن لَو جاءَنِي المَوتُ وأنَا عَلی مَعصِيَةٍ مِن مَعاصِي اللّه ِ، فَقُلتُ: صَدَقتَ يَرحَمُكَ اللّه ُ، أرَدتُ أن أعِظَكَ فَوَعَظتَني.
معصومین (ع)امام صادق علیه السلام:محمّدبن منكدر می گفت: من گمان نمی كردم علی بن الحسین علیه السلامجانشینی برتر از خود بنهد تا آن كه پسرش محمّد بن علی علیه السلامرا دیدم و خواستم بدو پند دهم، ولی او مرا پند داد. دوستانش به منكدر گفتند: امام علیه السلامبه چه چیزی تو را پند داد؟ گفت: در ساعات گرم روز به یكی از مناطق مدینه رفتم، ابو جعفر محمّد بن علی ـ كه مردی جسیم و سنگین بود ـ مرا دید، او به دو غلام سیاه یا دو برده، تكیه كرده بود. با خود گفتم: سبحان اللّه، بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت، در طلب دنیاست! خوب است او را اندرز دهم. به او نزدیك شدم و سلام كردم. او در حالی كه عرق می ریخت به تندی، جواب سلام مرا داد. گفتم: خدا حالت را نیكو گردانَد، بزرگی از بزرگان قریش در این ساعت در طلب دنیاست! هیچ می دانی اگر در این وضع مرگ تو فرا رسد چه می كنی؟ فرمود: اگر در این وضع، مرگ من فرا رسد در حالی فرا رسیده است كه من در حال فرمانبری از خدا هستم و با این فرمانبری و اطاعت، خود و خانواده ام را از نیاز به تو و مردم باز می دارم، من از این می هراسم كه اگر مرگ من در حال معصیت خدا رسد، چه كنم. عرض كردم: خدا بر تو رحمت آورَد، راست می گویی، من خواستم به تو پند دهم لیكن تو به من پند دادی.