حس تشکر
حقایق جالب:
-
کمک به دیگران فشار خون را پایین می آورد.
-
مهربانی انژی را افزایش می دهد.
-
نوجوانانی که به دیگران کمک می کنند در زندگی موفق تر هستند.
-
گوش کردن به نصیحت افراد بزرگتر زندگی ما را بهتر می کند.
- مراقبت از نوه ها عملکرد مغز و حافظه را افزایش می دهد.
من جملات صفحه 17 رو براتون معنی می کنم.
1. Children should respect their parents.
بچه ها باید به والدینشان احترام بگذارند.
2. We have to take care of elderly people.
ما باید از افراد مسن مراقبت کنیم.
3. Family members should listen to each other.
اعضا خانواده باید به هم گوش دهند.
4. We can help many people by donating what they need.
ما میتوانیم به مردم بسیاری با اهدا چیزی که می خواهند کمک کنیم.
B. چرا این افراد مشهور هستن.
1. Rizali Khajavi
He became famous after saving the train which was about to hit boulders which had fallen on the rail.
2. Hassan Omidzadeh
He saved the lives of 30 students at a fire accident in their school while he himself suffered some burns.
3. Jabbar Baghcheban
He established the first kindergarten and the first deaf school.
4. Abbas Babaei
He was an Iranian pilot.
C. بعد از صفات روبرو اسم های مناسب بنویسید. سپس آن های که صفات مثبت هستند را تیک بزنید.
a polite boy (positive)
some lazy students (negative)
a loving sister (positive)
a cruel enemy (negative)
two kind policemen (positive)
Some careful drivers (positive)
یک هفته است که سارا در مرکز بهداشت کودکان بوده است. او آنفولانزا بدی گرفته. دکتر به او گفته تا برای بهتر شدن آن جا بماند. تصویر یک مرد پیری روی دیوار است. زمانی که پرستار طبش را اندازه گیری می کند آن ها شروع به صحبت می کنن.
Excuse me, who is that man in the picture?
ببخشید. اون مرد تو تصویر کیه؟
Oh, don’t you know him? Have you ever heard of Dr.
Mohammad Gharib?
اوه نمیشناسیش؟ آیا تا به حال اسم دکتر محمد غریب رو شنیده ای؟
I guess I have only seen his name in my English book,
but I’m not sure about it.
فکر کنم فقط اسمش رو در کتاب انگلیسیم دیدم اما مطمءن نیستم.
Dr. Gharib was a famous physician.
دکتر غریب فیزیکدانی مشهور بود.
Oh,… can you tell me a little about his life?
اوه میتونی یک مقدار درباره زندگیش برام بگی؟
Dr. Gharib was born in Tehran in 1288. After receiving
his diploma, he went abroad to study medicine. In
1316 he became a physician and then came back to
his homeland. In 1347 this center was founded by Dr.
Gharib and one of his close friends.
دکتر غریب در تهران در سال 1288 به دنیا اومد. بعد از گرفتن دیپلمش به خارج رفت تا پزشکی بخونه. در سال 1316 یک دکتر شد و سپس به سرزمین مادری اش برگشت. در سال 1347 این مرکز توسط دکتر غریب و یکی از دوستان نزدیکش تاسیس شد.
Really? I didn’t know that.
واقعا؟ نمیدونستم.
Dr. Gharib was also a generous man. He spared no pains tocure sick children. He was very friendly and helpful to poor families. Not surprisingly, he was regarded as a dedicated physician.
دکتر غریب همچنین مردی بخشنده بود. از هیچ تلاشی برای درمان کودکان مریض دریغ نکرد. او بسیار دوستانه و کمک کننده نسبت به خانواده های فقیر بود. بدون هیچ حیرتی او به عنوان پزشکی وقف شده در نظر گرفته شده بود.
It’s a pity! I didn’t know such a great man.
دل آدم میسوزه! من چنین مرد بزرگی را نمیشناختم.
He was known as a distinguished university professor,
too. The first Persian textbook on children’s diseases
was written by him. He taught medicine to thousands
of students.
او به عنوان استاد برجسته دانشگاه نیز شناخته شده بود. اولین کتاب درباره مریضی های کودکان به وسیله او نوشته شده بود. او به هزاران دانش آموز پزشکی آموخت.
Oh, what a great man he was!
اوه. چه مرد بزرگی بود!
By the way, it might be interesting to know that your
physician was one of Dr. Gharib’s students!
استی جالبه بدونید که پزشک شما یکی از دانش آموزان دکتر غریب بوده.
Really?! That’s interesting!
واقعا؟! چه جالب!!
سوالات پیش رو را به صورت شفاهی پاسخ دهید.
1. When was Dr. Gharib born?
Dr. Gharib was born in Tehran in 1288.
2. Why was Dr. Gharib regarded as a kind
physician?
Because he spared no pain to cure sick children and was also very friendly and helpful
to poor families.
A. نگاه کنید، بخوانید و تمرین کنید.
حمید همیشه روی مبل مینشیند و تلویزیون تماشا می کند.
پدر بزرگ من به کبوترهای پارک هر روز غذا میدهد.
بابا زمانی که من تکالیفم را انجام ندادم واقعا سرم داد زد.
ما باید بلندتر صحبت کنیم چون مادر بزرگم گوشش سنگین است.
فردوسی در روستایی نزدیک توس به دنیا آمد.
عموی من رفت پیش پسرش و بغلش کرد.
خواهر کوچک من همیشه روی پای مادرم مینشیند.
B. بخوانید و تمرین کنید.
زدن زیر گریه: ناگهان گریه کردن: آیدا زمانیکه نمره اش را دید زد زیر گریه.
مکررا: تعداد دفعات زیادی: مکررا به محسن گفته ام تا با معلمانش محترمانه صحبت کند.
بخشیدن: از دست کسی عصبانی نبودن: مامان منو که گلدون رو شکسته بودم بخشید.
به آرامی: به روشی آهسته: او همیشه به آرامی صحبت می کند.
دفترچه خاطرات: کتابی که در آن شما افکار یا احساسات یا اتفاقات هر روز را ثبت می کنید: دوازده سال است که یک دفترچه خاطرات را نگه داشته ام.