در این متن این آقا در حال رفتن به مصاحبه شغلی هست و میگه که امیدواره
To make a
good impression
impression یعنی تاثیر و to make an impression یعنی تاثیر گذاشتن روی کس دیگری. مخالف این عبارت میشه
To make a bad impression
به معنی تاثیر بدی گذاشتن روی کسی.
My interview is today with a large corporation that has its headquarters in San Francisco.
corporation یعنی شعبه بزرگ یک شرکت اصلی.
headquarter یعنی شعبه اصلی شرکت.
هر corporation مجدد شعبه های کوچکتری در شهرها داره که به اون ها میگن satellite office.
I'm not sure if this will be the right fit for me.
the right fit یعنی چیز مناسب مثل شغل مناسب برای یک شخص.
I'm keeping an open mind.
to keep an open mind یعنی ذهن بازی داشتن و آماده و پذیرا ایده های جدیدی بودن.
I got some sound advice from my aunt.
sound یعنی خوب و مناسب.
advice یعنی نصیحت.
I should be confident but not cocky.
confident یعنی مطمئن.
cocky یعنی مغرور.
I need to look for opportunities to talk about myself during the interview, but I don't want to make the mistake
of boasting.
to look for something یعنی دنبال چیزی گشتن.
opportunity یعنی فرصت.
to boast یعنی لاف زدن و به رخ کشیدن.
I don't want to make things up.
to make things up یعنی چیزی از خودش آدم دربیاره، دروغ بگه.
I need to be respectful but not meek.
meek یعنی ساده و کمرو.
I don't want them to think that I would let my co-workers walk all over me.
to walk all over someone یعنی سوار کسی شدن، از کسی سو استفاده کردن.
I should show them that I'm a team player.
a team player یعنی کسی که تو کار گروهی خوب هست.
Nobody likes a person who tries to grab the limelight all of the time.
to grab the limelight یعنی مرکز توجه بودن، همه توجه ها را به خود جلب کردن.
ترجمه کامل متن:
مصاحبه من امروز هست با یک شرکت بزرگ که شعبه های بزرگتر آن در سن فرانسیسکو کالیفرنیا هستن. در سرتا سر ایالات متحده و اروپا هم شعبه های کوچکتری داره. مطمئن نیستم که آیا این برای من مناسب خواهد بود اما ذهنم رو باز نگه میدارم.
یه نصیحت خوبی از عمم گرفتم. گفت که باید با اعتماد به نفس باشم و نه مغرور. این به معنی این هست که باید دنبال فرصت برای صحبت کردن درباره خودم باشم اما اشتباه نکنم لاف بزنم یا بدتر، دروغ بگم. گاهی اوقات وقتی خیلی مضطرب میشم این کار را انجام میدم. مغزم از کار می افته و زبونم ادامه میده.
باید محترم باشم اما نه ساده لوح. میخوام با همه حرفه ای باشم - همکاران و سر کار گران - اما نمی خوام فکر کنن که اجازه میدم همکارانم سوارم بشن.
باید بهشون نشون بدم که من اهل کار گروهی هستم. هیچ کس از کسی که مدام سعی میکنه توجه ها رو جلب کنه خوشش نمیاد به خصوص اگر جدید باشن مثل من.
خواب فکر کنم آمادم. فقط باید یادم باشه که با اعتماد به نفس، آرام، محترم، حرفه ای و اهل کار گروهی باشم. مشکلی نیست، درسته؟