I finally landed my first interview.
land معنی گرفتن و به دست آوردن میده و در اینجا to land an interview یعنی یه وقت مصاحبه گرفتن.
I've been on many interviews for part-time jobs.
a part-time job یعنی شغل پاره وقت و a full-time job میشه شغل تمام وقت.
After a lot of back and forth trying to decide on a major, I finally decided to
double major.
back and forth یعنی جست و جو فراوان. to go back and forth یعنی جست و جو فراوان کردن.
major یعنی رشته دانشگاهی. to major in something یعنی یک رشته دانشگاهی را انتخاب کردن. to double major یعنی دو تا رشته دانشگاهی انتخاب کردن.
These are not majors that usually go together.
to go together یعنی با هم جور درآمدن (به همدیگر خوردن).
After a lot of soul searching, I decided to combine my
two main interests.
soul searching یعنی جست و جو زیاد و عمیق.
Those are my two priorities.
priority یعنی اولویت.
I thought that if I got degrees in these two fields, I could cast a wide
net when going job hunting.
to cast a wide net یعنی جست و جو گسترده کردن.
job hunting یعنی جست و جو برای شغل پیدا کردن.
Since I don't know if I want to work in the public or private sector, I've applied for
jobs in both.
public sector یعنی بخش عمومی.
private sector یعنی بخش خصوصی.
to apply for a job یعنی درخواست شغل کردن در جایی.
Maybe I should
shoot a little lower.
to shoot high یعنی آرزو خیلی زیادی کردن.
to shoot lower یعنی سطح آرزوها را پایین آوردن.
Some of those are non-profit.
non-profit یعنی غیر دولتی.
What I want now is just to get
some job offers.
a job offer یعنی پیشنهاد شغلی.
First, I'm trying to get some job
offers, then I can start being picky.
picky یعنی سختگیر در انتخاب کردن.
ترجمه کامل متن:
بالخره اولین مصاحبه ام رو گرفتم. خواب در واقع اینطور نیست. من تو مصاحبه های زیادی برای مشاغل پاره وقت بودم. این اولین مصاحبه من برای یک شغل تمام وقت بود.
در کمتر از دو ماه از دانشگاه Arizona فارغ التحصیل میشم. بعد از جست و جو زیاد برای انتخاب رشته در آخر تصمیم گرفتم تا دو تا رشته رو بخونم. هم علوم سیاسی می خونم و هم بازاریابی.
این ها رشته هایی نیستن که معمولا با هم جور ذربیان. در واقع اکثر مردم فکر می کردند من دیوانم. اما بعد از جست و جو عمیق تصمیم گرفتم تا دو علاقه اصلی ام را ترکیب کنم: 1. سیاست و 2. پیدا کردن شغل! اونا دو اولویت اصلی من هستن. فکر کردم که اگر در این دو تا رشته مدرک بگیرم میتونم موقع کار پیدا کردم جست و جو زیادی کنم. و اون کاریه که الان دارم انجام میدم.
از آن جایی که نمیدونم میخوام در بخش عمومی یا خصوصی کار کنم برای کار در هر دو تا درخواست دادم. در بخش عمومی می تونم برای دولت کار کنم. شاید یه روزی بتونم نویسنده سخنرانی رئیس جمهور بشم! خواب شاید باید یکم سطح آرزوهام رو بیارم پایین تر.
در بخش خصوصی میتونم برای سازمان های خصوصی کار کنم مثل موزه ها یا مدرسه ها. بعضی از اونا غیر دولتی هستن. هم چنین میتونم برای شرکت کار کنم. همه بهم میگن که اونجا جاییه که پول زیاد میتونی درست کنی. هنوز تصمیم نگرفتم. برنامه دارم تا برای مشاغل زیادی درخواست بدم و بعد میبینم که چه اتفاقی می افته. چیزی که الان می خوام گرفتن چند پیشنهاد شغلی هست. بعدا میتونم تو انتخاب سخت گیری کنم.