جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

remove  |

برداشت کردن

معنی: برداشت کردن . [ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آغازیدن . برداشت کردن سخنی یا حرفی . ابتدا کردن بدان : همینکه برداشت کرد دانستم چه خواهد گفت . تهنید؛ برداشت کردن دشنام را. (منتهی الارب ). || گفتن . (یادداشت مؤلف ). || از دخل یا صندوق مشترک یا انحصاری مبلغی بنام خود تصرف کردن . (یادداشت مؤلف ). || حاصل و نفعی بردن . محصول زراعت را درو کردن و از آن منتفع شدن . بدست کردن محصول مزرعه . بحاصل کردن کار و برداشت . (یادداشت مؤلف ). جمع کردن حاصل کشت . بدست کردن نتیجه ٔ کاری چنانکه زراعت و جز آن . برداشت کردن حاصل مزرعه . جمع کردن حاصل ده یا مزرعه . (یادداشت مؤلف ) . بحاصل کردن از زراعت و حاصل کشاورزی . || بهره بردن : از آسمان هرچه بارد زمین برداشت کند. (مجموعه ٔ امثال فارسی ). || ترفیع. بلند کردن . مقام دادن . بالا بردن . ارتقاء دادن : و برداشت کنم آن کسان را... که لیاقت دارند برداشتن مرا. (تاریخ بیهقی ). اگر بناحق گرفته باشم باطل کنم آن عقوبت را و برداشت کنم آن کسان را که در باب ایشان سیاست فرموده باشم . (تاریخ بیهقی ).
- برداشت کردن از کسی ؛ موأخذه نکردن از وی . (یادداشت مؤلف ). از تقصیر او درگذشتن .
|| بدگویی کردن . شکایت کردن از کسی : و خطبه بر سپاهسالار کردند امیر نصربن سبکتکین ... خواجه عمید بومنصور خوافی به سیستان آمد از جهت امیرنصر و عمل و شهر فروگرفت ... و او مردی با سیاست بود و مردم بسیار کشت به سیستان اما همه ٔ مفسدان را کشت اهل خیر و صلاح را نیک بود... چون روزگار بومنصور اندر گشت و بسیار او را برداشت کردند.(تاریخ سیستان ).
... ادامه
882 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1181
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
انگلیسی
remove | harvest
عربی
نزع | أخرج , طرد , فصل , أزال , كشف , غير سكنه , أقال , رحل , نقل , رحيل , درجة القرابة , إزالة

واژگان مرتبط: برداشتن، بردن، زدودن، برطرف کردن، برچیدن، برداشت کردن

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری