شما در نسخه قدیمی لام‌تا‌کام هستید نسخه جدید
جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×
از نسخه‌ی هوش مصنوعی لام تا کام دیدن فرمایید؛ دنیای جدیدی منتظر شماست! لام تا کام هوشمند

درد خوردن

معنی: درد خوردن . [ دَ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) خوردن درد. تحمل درد :
یکی را همه ساله رنج است و درد
پشیمانی و درد بایدش ْ خورد.
فردوسی .
تا وصل ترا هجر تو ای ماه فروخورد
دردی نشناسم که دوصد بار نخوردم .
فرخی .
همی خور می از بن مخور هیچ درد
که می سرخ دارد دو رخسار زرد.
اسدی .
پس این ناله و نوحه چندین چراست
غریویدن و درد خوردن کراست .
شمسی (یوسف و زلیخا).
چرا درد نهانی خورد باید
رها کن تا بگوید دشمن و دوست .
سعدی .
دردی نبوده را چه تفاوت کند که من
بیچاره درد می خورم و نعره می زنم .
سعدی .
- درد چیزی یا کسی خوردن ؛ دریغ خوردن و تأسف . (یادداشت مرحوم دهخدا). غم و غصه خوردن :
سران سپه را همه گرد کرد
بسی درد و تیمار لشکر بخورد.
فردوسی .
سپهبد پذیرفت و آرام کرد
همه شب ز بهرش همی خورد درد.
اسدی .
- درد و غم خوردن ؛ اندوهگین و متأسف شدن :
خدای داند کاندر درختها نگرم
ز درد و غم که خورم چون زنان بگریم زار.
فرخی .
... ادامه
830 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 1068
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
أكل الألم

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری