جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

riz
fine  |

ریز

معنی: ریز. (ص ،اِ) خرده و ذره . هر چیز خرد و بسیار کوچکی که مانندگرد باشد. (ناظم الاطباء). خرده و ریزه . (از برهان ).پاره ای از چیزی . (آنندراج ). خرد. مقابل درشت . بسیارکوچک . سخت خرد. کوچک . (یادداشت مؤلف ) :
ترا گفتند از این بازار بگذر خاک بیزی کن
که اینجا ریزها ریزند صرافان ربانی .
خاقانی .
اگر خواهی گرفت از ریز روزی روزه ٔ عزلت
کلوخ انداز را از دیده راوق ریز ریحانی .
خاقانی .
- خط ریز ؛ خط خفی . خط ریزه . (از یادداشت مؤلف ).
- ریزبافت ؛ مقابل درشت بافت (در جامه و پارچه ). (یادداشت مؤلف ).
- ریزبُر ؛ (در توتون و برگ سیگار و تنباکو) که بسیار خرد بریده باشند. (از یادداشت مؤلف ).
- ریزخوار ؛ میکروفاژ . (لغات فرهنگستان ).
- ریزدانه ؛ میکرولیتیک ؛ به معنی سنگهایی که از دانه های بسیار ریز ساخته شده است . (لغات فرهنگستان ).
- ریز و مریز ؛ ریزه نقش . کوچک اندام . کسی که هیکل کوچک و جمعوجور دارد. (فرهنگ لغات عامیانه ).
- قلم ریز ؛ قلم خفی . مقابل قلم درشت .آنکه بدان خط رقیق و نازک توان نوشت . (یادداشت مؤلف ).
- امثال :
فلفل مبین که ریز است بشکن ببین چه تیزاست . (امثال و حکم دهخدا).
|| هر چیز خردشده . || بچه ٔ کوچک و خرد. (ناظم الاطباء). || جرعه . (ناظم الاطباء) (برهان ) (از شعوری ج 2 ص 18) :
ریزی بریز از آن می روحانی سرشک
وز بوی جرعه کن دم ریحان صبحگاه .
خاقانی .
چون آگهی که شیفته و کشته ٔ توام
روزی برای ما زی و ریزی به ما فرست .
خاقانی (از جهانگیری ).
ریزی از چاشنی ریژ به کامم نرسید
روزیی کآن ننهادست قدر می نرسد.
خاقانی .
|| هر چیز ترد و شکننده . || پیاله . پیمانه . ساغر. (ناظم الاطباء). پیمانه . (برهان ). || تخم مرغ به هم آمیخته شده . || مخلوط تنک و رقیقی که از تخم مرغ و زعفران ترتیب دهند. || نعمت و ثروت و توانگری . (ناظم الاطباء). نعمت . (برهان ) (فرهنگ خطی ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (انجمن آرا). || رحمت . (ناظم الاطباء) (برهان ). رحمت و در لسان الشعرا بازای فارسی بدین معنی مندرج است . (شرفنامه ٔ منیری ).
- ریزی بریز ؛ کلمه ٔ دعا، یعنی رحمت کن . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (از شرفنامه ٔ منیری ) (از آنندراج ) :
ای فیض رحمت تو روان سوی عاصیان
ریزی بریز بر دل خاقانی از صفا.
خاقانی .
|| شهوت . هوا و هوس . (ناظم الاطباء). کام و مراد. آرزو. هوس . هوا. (یادداشت مؤلف ). مراد و کام . (ناظم الاطباء) (از برهان ). مراد. (فرهنگ خطی ) (شرفنامه ٔ منیری ). کام و مراد. اما صاحب تحفةالاحباب بدین معنی به زای فارسی آورده و صاحب برهان به وی اقتفا کرده . (از آنندراج ) :
دیدی تو ریز و کام بدو اندرون بسی
با ریدکان مطرب بودی به فر و زیب .
رودکی .
|| قلمها؛ یعنی اجزای حسابی . صورت . سیاهه : ریز سیاهه ؛ اقلام آن . خرده ها و قلمها و رقمهای حسابی : به ریز؛ همه ٔ جزئیات در حساب . جزء سیاهه : ریز یک حساب ؛ اقلام آن . (یادداشت مؤلف ).
- ریز حساب ؛ صورت جزء حساب . (لغات فرهنگستان ).
|| متصل . دایم : دم ریز. یکریز. (یادداشت مؤلف ).
- بریز ؛ (در تداول عوام ) متصل . پیوسته . پیاپی .دایم . متوالی . متواتر. دنبال یکدیگر. (یادداشت مؤلف ).
- یک ریز ؛ پیوسته . پیاپی . (یادداشت مؤلف ). یکسره و مستمر و پیاپی . و پی گیر: فلان کس یک ریز حرف می زند. (از فرهنگ لغات عامیانه ).
|| (اصطلاح مقنیان و بنایان ) انحدار نشیب . (یادداشت مؤلف ).
... ادامه
1084 | 0
مترادف: 1- خرد، كوچك 2- شكسته
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) ‹ریزه›
مختصات: (اِ.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: صفت
آواشناسی: riz
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 217
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
fine | small , tiny , little , minute , atomic , wee , teeny , pony , weeny , minikin , snippety
ترکی
minik
فرانسوی
minuscule
آلمانی
winzig
اسپانیایی
diminuto
ایتالیایی
minuscolo
عربی
غرامة | نهاية , ناعم , دقيق , جميل , رائع , حسن , رفيع , رقيق , ممتاز , فاخر , أنيق , مرهف , ظريف , جذاب , حساس , صاف , ممتع , بديع , لطيف , غرم , روق , بسط , في أحسن حال , بخير
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "ریز" در زبان فارسی به عنوان یک صفت با معانی مختلف استفاده می‌شود. در زیر به برخی از قوانین و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره می‌کنیم:

  1. معنی و کاربرد:

    • "ریز" به معنای کوچک، جزئی، یا دقیق است. مثلاً "ریز نقش" به معنای جزئیات نقش یا طراحی است.
    • همچنین "ریز" می‌تواند به معنی دقت یا حساسیت در یک کار نیز باشد.
  2. نقش‌های نحوی:

    • "ریز" می‌تواند به عنوان صفت در جملات استفاده شود، مثلاً "این جزئیات ریز بسیار مهم هستند."
    • همچنین می‌تواند به عنوان اسم در جمله‌ای که در آن به جزئیات اشاره می‌کند، به کار رود.
  3. قواعد نگارشی:

    • در نگارش، "ریز" باید به درستی با جملات ترکیب شود و باید توجه شود که با کلمه یا عباراتی که پس از آن می‌آید همخوانی داشته باشد.
  4. نوشتار صحیح:

    • "ریز" به صورت "ریز" نوشته می‌شود و نگارش آن با کلمات دیگر باید استاندارد باشد.
    • از نگارش‌های غیررسمی و محاوره‌ای که ممکن است در آن املای کلمه تغییر کند، خودداری کنید.
  5. مثال‌های کاربردی:
    • "ریز بین" به معنی دقیق بین کاری است که فردی در آن مهارت دارد.
    • "ریز و درشت" به معنای هر چیزی، اعم از بزرگ و کوچک.

با رعایت این قواعد و نکات، می‌توانید به‌درستی از کلمه "ریز" در متن‌های فارسی خود استفاده کنید.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)

البته! در اینجا چند مثال از استفاده کلمه "ریز" در جمله‌ها آورده شده است:

  1. این نقاشی دارای جزئیات ریز و زیبایی است که توجه را جلب می‌کند.
  2. با دقت به ریزه‌کاری‌های این پروژه توجه کن تا نتیجه بهتری بگیریم.
  3. او یک دسر با میوه‌های ریز و تازه تهیه کرد.
  4. این کتاب شامل نکات ریز و مفید در مورد بهبود مهارت‌های فردی است.
  5. در طبیعت، برخی از گل‌ها دارای گلبرگ‌های ریز و لطیف هستند.

اگر به مثال‌های بیشتری نیاز دارید، خوشحال می‌شوم کمک کنم!


500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


وب سایت لام تا کام جهت نمایش استاندارد و کاربردی در تمامی نمایشگر ها بهینه شده است.

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری