جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: زفت . [ زِ ] (اِ) نوعی از قیر باشد و آن چیزی است سیاه و چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود و بر سر کچلان چسبانند و در عربی نیز به کسر اول همین معنی دارد. وآن سه نوع است یکی زفت رومی و آن براق و صاف و املس می باشد و از روم می آورند و بعضی گویند همین زفت است نهایتش به رومی شهرت دارد. و دیگری زفت تر و آن آبکی و روان می باشد و آن را در مرهم ها بکار برند و آن از قبیل قیر است و از انواع صنوبر گیرند. نوع سیم ، زفت خشک است و آن را بیشتر از تنوّب و ارز گیرند که بوته ٔ کبر و صنوبر نر باشد. صنوبر نر بجهت آن گویند که باری ندارد و مطلق آن گرم و خشک است . (برهان ). بعضی آن را از یونانی «اسفالتوس » (قیر) مأخوذ دانسته اند. (حاشیه ٔ برهان چ معین ).صمغ حاصل از گیاهان مختلف که بر روی پارچه می مالند و بمنظور تداوی جلدی بر موضع مورد نظر می چسبانند. (فرهنگ فارسی معین ). سقزی سیاه و چسبنده که بر سر کچلان اندازند و بر خنور و کشتی مالند تا آب از آنها نزهد. (ناظم الاطباء). هیدروکربورهای جامد معدنی که به نام قیرهای معدنی استخراج می شوند . و در تداوی جهت مالیدن روی پوست در موضع ضرب دیده بنام مومیائی مصرف می کردند. (فرهنگ فارسی معین ).قیر یا قطران و یا نوعی از قیر. (ناظم الاطباء). صمغی سیاه چسبنده که از درخت صنوبر حاصل شود، اما صاحب تحفه به کسر راء آورده و بمعنی قیر گفته . و بعضی گویند قیر نیست اما به قیرشبیه است ... (انجمن آرا) (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ). رجوع به ترجمه ٔ ضریر انطاکی و ترجمه ٔ صیدنه شود. - زفت ابیض ؛ زفت که از درخت صنوبر گیرند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - زفت السفن ؛ بعضی گویند او زفتی باشد که از دیواره های کشتی تراشند، مانند راتینج مخلوط به موم است . بعضی گفته اند که زفت السفن همان ابوقیما باشد و بعضی صمغالتنوب را زفت السفن نام داده اند. زوبضا. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). - زفت بحری ؛ شبیه به قطران سیاه و سیال و از زمین مثل نفت حاصل شود و صنف سیال قیر است و کشتی را به آن استحکام می دهند و داخل مراهم می کنند و بهترین او، صاف و نرم است ... (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). - زفت بری ؛ زفت جبلی و آن از درخت قضم قریش ترابد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن و زفت جبلی شود. - زفت جبلی ؛ زفت یابس است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). - زفت رطب ؛ صمغ خمیری شکل حاصل از گیاهان مختلف . (فرهنگ فارسی معین ). رطوبت سائله از درخت صنوبر بی بار که قسم نر است و رطوبت باردار آن که غیر درخت چلغوزه است و مسمی به تنوب است ، حاصل می شود و منجمد او راتیانج است و آنچه از درخت شربین که از اصناف سرو است و ثمرش مانند سرو از آن کوچکتر است بهم رسد، قطران نامند... (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به تحفه ٔ حکیم مؤمن شود. - || قیرهای معدنی که به حالت خمیری استخراج می شوند. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به اختیارات بدیعی و الفاظ الادویه شود. - زفت رومی ؛ مومیایی . (فرهنگ فارسی معین ). زفت رومی شامل زفت یابس و زفت بحری است و از مطلق او اکثر زفت بحری مراد است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اختیارات بدیعی ، الفاظ الادویه و زفت بحری شود. - زفت یابس ؛ مومیایی . (فرهنگ فارسی معین ). زفت یابس ، زفت رطب ... است که بخودی خود خشک شود یا به طبخ خشک کنند... و تجفیف او زیاده از رطب ... (از تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به اختیارات بدیعی ، الفاظ الادویه و تحفه ٔ حکیم مؤمن شود. 1- بخيل، لئيم، ممسك
2- بداخلاق، بدعنق، ترشرو، خشن، ستيزه خو zade zade pürüzlülük rugosité rauheit aspereza rugosità
کلمه "زفت" در زبان فارسی به معنای چاق، پرچربی یا دارای وزن بالاست و در توصیف اشیاء و انسانها به کار میرود. در زیر به برخی از قواعد نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم:
نحوهی بهکارگیری: کلمه "زفت" معمولاً بهعنوان صفت به کار میرود و میتواند برای توصیف انسانها (مانند "مرد زفت") یا غذاها و اشیاء (مانند "گوشت زفت") به کار رود.
نحوهی جمعبندی:در صورتی که بخواهید صفت زفت را در جمع به کار ببرید، میتوانید از "زفتها" یا "زفتین" استفاده کنید.
هارمونی واژگانی: در جملاتی که با "زفت" ترکیب میشوند، باید دقت کنید که ترکیب واژهها از لحاظ معنایی و سلیقهای با هم سازگاری داشته باشند.
نحوهی ترکیب با سایر کلمات: کلمه "زفت" معمولاً در کنار اسمها به کار میرود و به توصیف خاصیت آنها میپردازد. مثلاً: "زفت و شیرین" برای توصیف نوع خاصی از خوراکی.
اجتناب از افعال متناقض: وقتی از "زفت" استفاده میکنید، باید دقت کنید که با صفتهای متضاد مانند "لاغر" یا "کمچربی" در یک جمله قرار نگیرد، مگر اینکه قصد داشته باشید تضاد را به نمایش بگذارید.
این نکات میتواند بهبوددهندهی نگارش شما باشد و به ایجاد جملات صحیح و تأثیرگذار کمک کند.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
البته! در اینجا چند مثال برای استفاده از کلمه "زفت" در جمله آورده شده است:
این روغن زفت طعم بسیار خوبی به غذا میدهد.
تابستانها، در بین باغها و درختان، زفتها به سرعت رشد میکنند.
او با دستان زفت خود دستههای گل را تزیین کرد.
برای تهیه این خورش، نیاز به زفت تازه دارید تا طعم آن بهتر شود.
چربی زفت در این غذا باعث میشود که طعم آن دلپذیرتر باشد.