جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

زنده کن

معنی: زنده کن . [ زِ دَ / دِ ک ُ ] (نف مرکب ) زنده گر. احیاکننده ٔ موتی . (آنندراج ). زنده کننده . احیاکننده . محیی . (فرهنگ فارسی معین ) :
که زنده کن پاک جان من اوست
بر آنم که روشن روان من اوست .
فردوسی .
از مدحتش که زنده کن دوستان اوست
تا نفخ صور، صور دوم در دهان ماست .
خاقانی .
پدیدآور خلق عالم تویی
تو میرانی و زنده کن هم تویی .
نظامی .
زمین زنده دار آسمان زنده کن
جهانگیر دشمن پراکنده کن .
نظامی .
- زنده کن آتش ؛ مشتعل سازنده ٔ آن . روشن کننده ٔ آتش :
غازه کش چهره ٔ گلهای باغ
زنده کن آتش دلها بداغ .
میرزا طاهر وحید (از آنندراج ).
- زنده کن نام ؛ نام آورکننده . از گمنامی بیرون آورنده . نگهدارنده و حافظ نام کسی یا خانواده ای :
منم ویژه ، زنده کن نام اوی
مبادا بجز نیک فرجام اوی .
فردوسی .
... ادامه
555 | 0
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
آواشناسی:
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 136
شمارگان هجا:
دیگر زبان ها
عربی
حي | نابض بالحياة , ما زال حيا , مذاع مباشرة , متوهج , نشط , مكهرب , زاهي اللون , سكن , عاش , أقام , حيي , اقتات , خلد , قضى حياته , كان في مستوى , طبق , بث على الهواء , يعيش

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری