جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سحر. [ س َ ح َ] (ع ص ) وقت آخر شب و زمان پیش از صبح ، و بعضی شراح نوشته اند که سحر آن وقت را گویند که ششم حصه از شب مانده باشد یعنی چهار پنج گهری شب باقی بود. (غیاث از لطائف ) (آنندراج ). سپیده دم . (دهار). سحرگاه . (ترجمان القرآن ). پیشک از صبح . (منتهی الارب ) : گذشته ز شب نیمه ای بیشتر ولیکن نبد نیز گاه سحر. فردوسی . دوش مُتْواریک بوقت سحر اندر آمد بخیمه آن دلبر. فرخی . وقت سحرک آمد بتعجیل و مرا بخواند نزدیک وی رفتم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 353). در ملک شاه خدمت تو بی خیانت است چون در سحر عبادت پیران پارسا. قطران . بخت چون عالی بود بنماید از آغاز کار روز روشن روشنی پیدا کند وقت سحر. معزی . آنچه یک پیرزن کند بسحر نکند صد هزار تیر و تبر. سنایی . روز بشب کرده ای بتیرگی حال شب بسحر کن بروشنایی باده . خاقانی . هر سحر گویدش دعای بخیر ایزد ارجو که مستجاب کند. خاقانی . صبح دمی چند ادب آموختم پرده ٔسِحْرِ سَحَری دوختم . نظامی . یاد دارم که شبی در کاروانی همه شب رفته بودم و سحر بر کنار بیشه ای خفته . (گلستان سعدی ). دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری تو خود چه آدمئی کز عشق بیخبری . سعدی . دلت بوصل گل ای بلبل سحر خوش باد که در چمن همه گلبانگ عاشقانه ٔ تست . حافظ. سحرچو گشت پدیدار روز گردد شب شفق چو گشت نمودار صبح گردد شام . قاآنی . || سپیدی که بالای سیاهی باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سپیدی که بر سیاهی برآید. (اقرب الموارد). || ریه . (اقرب الموارد). شش . (منتهی الارب ). ریه و شش . ج ، اسحار، و سحور. || کرانه ٔ هر چیز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نشان پشت ریش شتر و اعلای سینه . (منتهی الارب ). اثر دبرة البعیر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || التعلیل بالطعام و الشراب . (تاج المصادر بیهقی ). بامدادان، پگاه، سپيده دم، شبگير، شفق، فلق غروب magic, dawn, witchcraft, enchantment, sorcery, brightening, charm, black magic, theurgy, witchery, wizardry, bewitchment, aurora, black art, conjuration, daydawn, dayspring, incantation, thaumaturgy جادو، ساحری، فریب، سپیده دم، سحرگاه، سپیده، بامداد، فجر، جادو گری، نیرنگ، افسون گری، افسون، طلسم، فریبندگی، دلربایی، جادویی، فریفتگی، سرخی شفق، اغاز، التماس، افسون خوانی، اعجاز
کلمه "سحر" در زبان فارسی به معنای زمان سپیدهدم یا صبح زود و همچنین به معنای جادو و جادوگری وجود دارد. در اینجا به برخی از نکات و قواعد نگارشی و دستوری مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
تلفظ: "سحر" به صورت "sahar" تلفظ میشود و باید به تلفظ صحیح آن دقت شود.
نوع کلمه: "سحر" به عنوان یک اسم، هم میتواند معنای زمان (صبح زود) داشته باشد و هم به معنای جادو و جادوگری.
نحوه استفاده:
در جملات: "هوا در سحر بسیار دلانگیز است." یا "سحر و جادو در قصهها همیشه وجود دارند."
میتوان از کلمه "سحر" در ترکیب با دیگر کلمات نیز استفاده کرد، مانند "سحرگاه" یا "سحرخیز".
نقطهگذاری: اگر کلمه "سحر" در پایان یک جمله قرار گیرد، نیاز به ویرگول یا نقطه وجود دارد، مثلاً "سحر به زیبایی و آرامش مربوط است."
معنی افعال: افعال مرتبط با "سحر" ممکن است به صورت "سحر کردن" و "سحر شدن" استفاده شوند.
جمع و مفرد: "سحر" به صورت مفرد آورده میشود و جمع خاصی برای آن وجود ندارد، مگر در زمینههای خاص که ممکن است "سحرها" به عنوان جمع غیررسمی استفاده شود.
همنشینیها: این کلمه معمولاً با صفات خاص همراه میشود، مانند "سحر زیبای" یا "سحر دلپذیر".
این نکات میتواند به شما کمک کند تا واژه "سحر" را به درستی در متون خود به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
صبحگاهی سحر، با طراوت و آرامش خاصی آغاز میشود.
در دل شام، سحر با شعرهای عاشقانهاش شب را روشنی میبخشید.
دمنوش گیاهی که در این سحر نوشیدم، ذهنم را تازه و شاداب کرد.
لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید. لیست کلید های میانبر