جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
×
رویداد ها - امتیازات
برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.
معنی: سحر. [ س ِ ] (ع اِ) افسون . (غیاث ). فسون وجادوی و هر چیز که م-أخذ آن لطیف و دقیق باشد. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) : چون به ایشان باز خورد آسیب شاه شهریار جنگ ایشان عجز گشت و سحر ایشان بادرم . عنصری . بلی این و آن هر دو نطقست لیکن نماند همی سحر پیغمبری را. ناصرخسرو. سحر دشمن همه باطل کنی از تیغ مگر دشمن و تیغ ترا قصه ٔ فرعون و عصاست . مسعودسعد. زآتش موسی برآرم آب خضر زآدمی این سحر ومعجز کس ندید. خاقانی . من او را باربد خوانم نه حاشا که سحر باربد در نسخه ٔ اوست . خاقانی . صنعت من برده ز جادو شکیب سحر من افسون ملایک فریب . نظامی . سحر با معجزه پهلو نزند دل خوش دار سامری کیست که دست از ید بیضا ببرد. حافظ. سخن و سحر بیک آهنگند زر و زرنیخ بهم همرنگند. جامی . - سحر بابِل ؛ مقصود داستان دو ملک است یکی هاروت و دیگری ماروت که خداوند آنها را بزمین فرستاد ولی آنها در زمین فتنه کردند پس خواستند که به آسمان بمعبد خود باز شوند، نتوانستند. پس خداوند آنان را مخیر کرد بعذاب دنیوی یا اخروی ، پس عذاب دنیوی اختیار کردند در زمین بابل پس ایشان را سرنگون بچاهی در آویختند تا بقیامت . (کشف الاسرار ج 1 صص 295 - 297). سحری نظیر سحر هاروت و ماروت (که در بابل بودند) : سحر بابل گرت پسند نشد سوی جادوی بی نماز فرست . خاقانی . خلق از آن سحر بابلی کردن دل نهاده ببابلی خوردن . نظامی . روی تو چه جای سحر بابل موی تو چه جای مار ضحاک . سعدی . رجوع به هاروت و ماروت شود. - سحر بنان ؛ کنایه از خط خوش . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). - سحر حلال ؛ کنایه از کلام فصیح و موزون که بمنزله ٔ سحر رسیده باشد. (آنندراج ). شعر و سخن فصیح که از غایت فصاحت بمنزله ٔ سحر باشد. (ناظم الاطباء). شعر و سخن فصیح و بلیغ که بمنزله ٔ سحر رسیده باشد. (غیاث ). سخنان فصیح و بلیغ. (برهان ). این جمله مأخوذ است از حدیث «اِن ّ مِن َ البیان لسحراً». (نهایه ٔابن اثیر) : نام سخنهای من از نظم و نثر چیست سوی دانا سحر حلال . ناصرخسرو. ساحرمان گفته اید شاید و لیکن ساحر اهل خرد ز سحر حلالیم . ناصرخسرو. سحر حلال من چو خرافات خود نهند آری یکی است بولهب و بوترابشان . خاقانی . گوهر سحر حلال من شکند آنک گوهرش از نطفه ٔ حرام برآید. خاقانی . ابوالنصر عتبی در تحریر و تقریراین کتاب سحر حلال نموده است . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). سحر حلالم سَحَری فوت شد نسخ کن نسخه ٔ هاروت شد. نظامی . از سحر حلال او ظریفان کردند سماع با حریفان . نظامی . ماهیان قعر دریای جلال بحرشان آموخته سحر حلال . (مثنوی ). هر که باشد قوت او نور جلال چون نزاید از لبش سحر حلال . (مثنوی ). - سحر کردن ؛جادو کردن . افسون کردن . شعبذه . (منتهی الارب ) : قامتی داری که سحری میکند کاندر آن عاجز بماند سامری . سعدی . چشمان دلبرت بنظر سحر میکند من خود نگویمت که بود در نظر سخن . سعدی . - سحر مبین : جمالت معجز حسنست لیکن حدیث غمزه ات سحر مبین است . حافظ. بامدادان، پگاه، سپيده دم، شبگير، شفق، فلق غروب magic, dawn, witchcraft, enchantment, sorcery, brightening, charm, black magic, theurgy, witchery, wizardry, bewitchment, aurora, black art, conjuration, daydawn, dayspring, incantation, thaumaturgy جادو، ساحری، فریب، سپیده دم، سحرگاه، سپیده، بامداد، فجر، جادو گری، نیرنگ، افسون گری، افسون، طلسم، فریبندگی، دلربایی، جادویی، فریفتگی، سرخی شفق، اغاز، التماس، افسون خوانی، اعجاز
کلمه "سحر" در زبان فارسی به معنای زمان سپیدهدم یا صبح زود و همچنین به معنای جادو و جادوگری وجود دارد. در اینجا به برخی از نکات و قواعد نگارشی و دستوری مربوط به این کلمه اشاره میکنم:
تلفظ: "سحر" به صورت "sahar" تلفظ میشود و باید به تلفظ صحیح آن دقت شود.
نوع کلمه: "سحر" به عنوان یک اسم، هم میتواند معنای زمان (صبح زود) داشته باشد و هم به معنای جادو و جادوگری.
نحوه استفاده:
در جملات: "هوا در سحر بسیار دلانگیز است." یا "سحر و جادو در قصهها همیشه وجود دارند."
میتوان از کلمه "سحر" در ترکیب با دیگر کلمات نیز استفاده کرد، مانند "سحرگاه" یا "سحرخیز".
نقطهگذاری: اگر کلمه "سحر" در پایان یک جمله قرار گیرد، نیاز به ویرگول یا نقطه وجود دارد، مثلاً "سحر به زیبایی و آرامش مربوط است."
معنی افعال: افعال مرتبط با "سحر" ممکن است به صورت "سحر کردن" و "سحر شدن" استفاده شوند.
جمع و مفرد: "سحر" به صورت مفرد آورده میشود و جمع خاصی برای آن وجود ندارد، مگر در زمینههای خاص که ممکن است "سحرها" به عنوان جمع غیررسمی استفاده شود.
همنشینیها: این کلمه معمولاً با صفات خاص همراه میشود، مانند "سحر زیبای" یا "سحر دلپذیر".
این نکات میتواند به شما کمک کند تا واژه "سحر" را به درستی در متون خود به کار ببرید.
مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
صبحگاهی سحر، با طراوت و آرامش خاصی آغاز میشود.
در دل شام، سحر با شعرهای عاشقانهاش شب را روشنی میبخشید.
دمنوش گیاهی که در این سحر نوشیدم، ذهنم را تازه و شاداب کرد.