جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

mor[r]
myrrh  |

مر

معنی: مر. [ م ُرر ] (ع ص ) تلخ . خلاف حلو. (منتهی الارب ). مقابل شیرین . مجازاً به معنی سخت و ناگوار :
گر سخن راست بود جمله در
تلخ بودتلخ که الحق مر.
نظامی .
کان به یک لفظی شود آزاد و حر
وآن زید شیرین و میرد تلخ و مر.
مولوی .
وز خیالی آن دگر با جهد مر
رو نهاده سوی دریا بهر در.
مولوی .
و اغلب کرام به جانب سلطان مایل بودندو خواص عقلا که به مرور ایام حلو و مر روزگار چشیده بودند. (جهانگشای جوینی ).
مولای من است آن عربی زاده ٔ حر
کآخر به دهان حلو می گوید مر.
سعدی .
|| ناسازگار. بداخم . تلخ رو :
یاد آور زآن ضجیع و ز آن فراش
تا بدین حد بی وفا و مر مباش .
مولوی .
|| ج ِ مُرَّة. رجوع به مُرَّة شود. || بحت . (یادداشت مؤلف ). نص . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به معنی بعدی شود :
گفت ای شه گوش و دستم را ببر
بینیم بشکاف و لب از حکم مر.
مولوی .
در زمان ابری برآمد ز امر مر
سیل آمد گشت آن اطراف پر.
مولوی .
آن شتربان سیه را با شتر
سوی من آرید با فرمان مر.
مولوی .
گفت قاضی گر نبودی امر مر
ور نبودی خوب و زشت و سنگ و در.
مولوی .
|| در تداول ، مر قانون ، صریح و ظاهر قانون ، بی تأویلی و بی مسامحه و ارفاقی بالتمام مطابق صورت قانون . (یادداشت مؤلف ). نص قانون . رجوع به معنی قبلی شود. رجوع به معنی اول شود. || کلام بد. (یادداشت مؤلف ).
... ادامه
658 | 0
مترادف: 1- تلخ
متضاد: شيرين، حلو 1- نص 2- سخت، شديد
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (صفت) [عربی: مرّ] [قدیمی]
مختصات: (مَ) (حر.)
الگوی تکیه: S
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: morr
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 240
شمارگان هجا: 1
دیگر زبان ها
انگلیسی
myrrh | mary
ترکی
bay
فرانسوی
m
آلمانی
herr
اسپانیایی
señor
ایتالیایی
sig
عربی
شجر المر | myrrh
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "مر" در زبان فارسی به معنای "مرگ" و به عنوان تلفظ قدیمی آن استفاده می‌شود. با این حال، برای درک بهتر استفاده و قواعد نگارشی مرتبط با این کلمه، نکات زیر را در نظر بگیرید:

  1. استفاده در جملات: کلمه "مر" معمولاً در متون ادبی به کار می‌رود. به عنوان مثال:

    • "و آنجا که مر به سراغش آمد، دیگر اثری از امید نماند."
  2. نکات نگارشی:

    • بهتر است در نوشتار به زمینه و سبک متن توجه کنید. اگر متن ادبی است، می‌توانید از این کلمه استفاده کنید، اما در متون رسمی و علمی ممکن است نیاز به استفاده از کلمات معادل دیگری باشد.
    • از نظر نوشتاری، معمولاً نیازی به استفاده از علامات نگارشی خاصی برای این کلمه نیست مگر در جمله‌هایی که نیاز به جدا کردن بخش‌هایی دارند.
  3. هم‌نشینی‌ها: در فارسی، این کلمه معمولاً با کلماتی مانند "زندگی"، "و مر" و "پس از مر" به کار می‌رود.

  4. توجه به بافت فرهنگی و ادبی: کلمه "مر" در ادب فارسی بار معنایی خاصی دارد و ممکن است در شعر و نثر به وفور یافت شود. لذا باید در انتخاب این کلمه دقت شود.

در کل، استفاده از کلمه "مر" بیشتر در متون ادبی و فرهنگی رایج است و در نوشتار رسمی باید با احتیاط به کار رود.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. مرگ یک حقیقت غیرقابل اجتناب در زندگی هر موجود زنده‌ای است.
  2. در افسانه‌ها، مر به عنوان نماد پایان و آغاز دوباره شناخته می‌شود.
  3. او با تصور مر و زندگی پس از آن، به آرامش درونی دست یافت.

واژگان مرتبط: نوعی صمغ، درخت مرمکی

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری