جستجو در بخش : سوال جواب منابع اسلامی لغت نامه ها قوانین و مصوبات نقل قل ها
×

فرم ورود

ورود با گوگل ورود با گوگل ورود با تلگرام ورود با تلگرام
رمز عبور را فراموش کرده ام عضو نیستم، می خواهم عضو شوم
×

×

آدرس بخش انتخاب شده


جهت کپی کردن میتوانید از دکمه های Ctrl + C استفاده کنید
رویداد ها - امتیازات
در حال بارگذاری
×

رویداد ها - امتیازات

برای بررسی عملکرد فعالیت و امتیازات خود باید در وب سایت وارد باشید. در صورت عضویت از بخش بالای صفحه وارد شوید، در غیر این صورت از دکمه پایین، مستقیم به صفحه ثبت نام وارد شوید.

×
×

navāzeš
caress  |

نوازش

معنی: نوازش . [ ن َ زِ ] (اِمص ) حاصل مصدر از نواختن . (از آنندراج ). دست بر سر و روی کسی کشیدن به علامت مهربانی و شفقت . (یادداشت مؤلف ) :
جهان مار بدخوست منوازش ازبن
ازیرا نسازَدْش هرگز نوازش .
ناصرخسرو.
|| مهربانی . مرحمت . شفقت . (ناظم الاطباء). مکرمت . عنایت . توجه و التفات . نواخت . لطف . ملاطفت :
شود در نوازش بدینگونه مست
که بیهوده یازد به جان تو دست .
فردوسی .
از آن کرده ام نزد منذر پناه
که هرگز ندیدم نوازش ز شاه .
فردوسی .
تو چندان نوازش بیابی ز شاه
که یابی فزونی به گنج و کلاه .
فردوسی .
از نوازش های سلطان دل پر از لهو و لعب
وز کرامت های سلطان تن پر از رنگ و نگار.
فرخی .
خان را به خانه بازفرستاد سرخروی
با خلعت و نوازش و باایمنی به جان .
فرخی .
به شه نواخته شد فخر دین و جای بُوَد
بدین نوازش شاه ار کند تفاخر و ناز.
سوزنی .
ز تو باآنکه استحقاق دارم
سر از طوق نوازش طاق دارم .
نظامی .
رسم ضعیفان به تو نازش بود
رسم تو باید که نوازش بود.
نظامی .
از راه نوازش تمامش
رسمی ابدی کنی به نامش .
نظامی .
|| خوش روئی . مردمی . انسانیت . (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود. || تسلی . دلجوئی . (ناظم الاطباء). پرستاری . تیمارداری :
چو هیچ زخم تو ای دوست بی نوازش نیست
مرا به غمزه بزن تا به بوسه بنوازی .
سوزنی .
آن را که بشکنند نوازش کنند باز
یعنی که چون شکست نوازش دوای اوست .
خاقانی .
زآن نوازشها کز او دارد دل مجروح من
جانم از مدحش نوائی می نوازد هر زمان .
خاقانی .
خسته ٔ زخم توست خاقانی
خسته را بی نوازشی مپسند.
خاقانی .
|| بخشش . هدیه . (فرهنگ فارسی معین ). بذل و بخشش . انعام . اکرام :
ز ترکان هر آنکس که بُد سرفراز
شدند از نوازش همه بی نیاز.
فردوسی .
گفتم چه چیز یابد از او ناصح و عدو
گفتا یکی نوازش و خلعت یکی کفن .
فرخی .
|| نواختن آلت موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ) : اهل روم آن را [ نوع سوم از طرب رود را ] بسیار در عمل آورند و طریقه ٔ نوازش آن چنان باشد که به مضراب بر او تار مطلقه مس کنند. (مقاصد الالحان از فرهنگ فارسی معین ). || ترنم . تغنی :
جرعه ای باده بر نوازش رود
بهتر از هرچه زیر چرخ کبود.
نظامی .
نوازش لب جانان به شعر خاقانی
گزارش دم قمری به پرده ٔ عنقا.
خاقانی .
|| سرود. نغمه . آواز. نواختگی ساز. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی قبلی شود.
- به نوازش درآمدن ؛ به صدا درآمدن آلات موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ). نواخته شدن : در اردو نقاره های شادمانی به نوازش درآمد. (عالم آرا از فرهنگ فارسی معین ).
- به نوازش درآوردن ؛ به صدا درآوردن آلات موسیقی . (فرهنگ فارسی معین ). نواختن .
- نوازش دادن ؛ نواختن . نوازش کردن .
- || در تداول ، گوشمال دادن . مشت ومال دادن . زدن و مضروب کردن کسی را.
- نوازش قلم ؛ نامه ٔ مبنی بر نوازش . (فرهنگ فارسی معین ). عنایت قلمی . مقابل نوازش زبانی :
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گر همی کند کرمی .
حافظ.
- نوازش کردن . رجوع به همین کلمه شود.
- نوازش نمودن ؛ مهربانی و نرمی و ملایمت ظاهر ساختن :
سخن را از در دیگر بِنی کرد
نوازش می نمود و صبر می کرد.
نظامی .
... ادامه
2393 | 0
مترادف: تفقد، دلجويي، شفقت، مرحمت، ملاطفت، مهرباني، نواخت
نمایش تصویر
اطلاعات بیشتر واژه
ترکیب: (اسم مصدر)
مختصات: (نَ زِ) (اِمص .)
الگوی تکیه: WWS
نقش دستوری: اسم
آواشناسی: navAzeS
منبع: لغت‌نامه دهخدا
معادل ابجد: 364
شمارگان هجا: 3
دیگر زبان ها
انگلیسی
caress | endearment , blandishment , care
ترکی
okşamak
فرانسوی
caresse
آلمانی
streicheln
اسپانیایی
caricia
ایتالیایی
carezza
عربی
عناق | تربيت , قبلة , ملاطفة , ربت بلطف , عانق , لاطف
تشریح نگارش (هوش مصنوعی)

کلمه "نوازش" در زبان فارسی به معنای "نوازش کردن" یا "محبت و آرامش دادن" است. برای استفاده صحیح از این کلمه و رعایت قواعد نگارشی، نکات زیر را می‌توان در نظر گرفت:

  1. جنس کلمه: "نوازش" یک اسم است و جنس آن مؤنث می‌باشد.

  2. نقش در جمله: "نوازش" می‌تواند به عنوان فاعل، مفعول یا مبتدای جملات استفاده شود. به عنوان مثال:

    • "نوازش او دل من را شاد کرد." (فاعل)
    • "من به نوازش بچه‌ها علاقه دارم." (مفعول)
    • "نوازش یکی از نیازهای انسانی است." (مبتدا)
  3. استفاده از صفات: می‌توانید از صفات در کنار "نوازش" استفاده کنید تا مفهوم تقویت شود. به عنوان مثال:

    • "نوازش ملایم" یا "نوازش محبت‌آمیز".
  4. نکات نگارشی:

    • در نگارش متون رسمی، نامناسب است که از کلمات عامیانه و غیررسمی استفاده کنید.
    • به کار بردن علائم نگارشی صحیح در جملات که شامل "نوازش" است، اهمیت دارد. به عنوان مثال:
      • "وقتی او را نوازش کردم، لبخند زد."
  5. ترکیبات و اصطلاحات: در زبان فارسی، ممکن است با کلمه "نوازش" ترکیبات خاصی وجود داشته باشد مثل "نوازش مادر" که می‌تواند زیبایی و عاطفه را به تصویر بکشد.

  6. هم‌قافیه‌ها و مترادف‌ها: با توجه به موضوع گفت‌وگو، می‌توانید از مترادف‌ها و هم‌قافیه‌های "نوازش" نیز استفاده کنید، مانند "محبت" و "دلداری".

با رعایت این اصول می‌توان در نوشتار به خوبی از کلمه "نوازش" استفاده کرد.

مثال برای واژه (هوش مصنوعی)
  1. نوازش‌های مادر بر سر کودک، او را به آرامش و خواب عمیق می‌برد.
  2. در روزهای سرد زمستان، نوازش‌های گرمیکه از سوی دوستان دریافت می‌شود، روحیه را تقویت می‌کند.
  3. گربه‌ها همیشه به نوازش‌های صاحبشان واکنش مثبت نشان می‌دهند و به آرامش بیشتری می‌رسند.

واژگان مرتبط: دلجویی، عطوفت، ریشخند، چاپلوس

500 کاراکتر باقی مانده

جعبه لام تا کام


لام تا کام نسخه صفحه کلید نیز راه اندازی شده است. شما با استفاده از کلیدهای موجود بر روی صفحه کلید دستگاهتان می توانید با وب سایت ارتباط برقرار کنید.
لیست کلید های میانبر

تبلیغات توضیحی


عرشیان از کجا شروع کنم ؟
تغییر و تحول با استاد سید محمد عرشیانفر

تبلیغات تصویری