پوست کنده
license
98
1667
100
معنی کلمه پوست کنده
معنی واژه پوست کنده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | picked, aboveboard, peeled | ||
عربی | مختار، اختار | ||
مرتبط | برگزیده، انتخاب شده، نوک تیز، لخت، نوک دار، راست، اشکارا | ||
واژه | پوست کنده | ||
معادل ابجد | 547 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
مختصات | (کَ دِ) (ص مف .) | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پوست کنده | ||
پخش صوت |
2 (صفت) -1 پوست بر آورده پوست
باز کرده .-2 رکبي پرده صريح آشکار.
picked, aboveboard, peeled
مختار، اختار
برگزیده، انتخاب شده، نوک تیز، لخت، نوک دار، راست، اشکارا