کنده
licenseمعنی کلمه کنده
معنی واژه کنده
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- تنه، چوب، دار، ساقه 2- پاي بند، كند | ||
انگلیسی | log, block, chump, timber, clog, stub, chunk, bloc, logarithm, stock, kurdish | ||
عربی | سجل، حطب، قطع الأشجار، دون تفاصيل، سجل طائرة، سجل سفينة، قطعة خشب، اللوغارتم، سجل الأداء، زند الخشب، اللوك جهاز لقياس سرعة السفينة | ||
ترکی | kütük | ||
فرانسوی | souche | ||
آلمانی | stumpf | ||
اسپانیایی | tocón | ||
ایتالیایی | ceppo | ||
مرتبط | لگاریتم، کارنامه، سرعت سنجکشتی، صورت عملیات، سفرنامهکشتی، بلوک، انسداد، سد، قطعه، کند، تکه بزرگ، الوار، تیر، درخت الواری، صدای خشک، قید، کلوخه، ترمز، پا بند، ته، ته چک، ریشه، ته سیگار، ته سوش، تکه، مقدار قابل توجه، تکه بزرگ یا کلفت و کوتاه، توده، جعبه قرقره، قلنبه، پایه لگاریتم، موجودی، در انبار، سهم، قنداق، سرمایه، کندن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "کنده" در زبان فارسی میتواند به معانی مختلفی به کار رود و بسته به زمینه، قواعد نگارشی خاصی دارد. در اینجا به چند نکته اساسی در مورد این کلمه و نحوه استفاده از آن اشاره میشود:
اگر سوالات خاصتری دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری در مورد جنبههای خاصی از این کلمه دارید، لطفاً بفرمایید! | ||
واژه | کنده | ||
معادل ابجد | 79 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | [kande] | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: kandak] | ||
مختصات | (کُ دِ) (اِ.) | ||
آواشناسی | kande | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی کنده | ||
پخش صوت |
حفر کردن، کلمه "کنده" در زبان فارسی میتواند به معانی مختلفی به کار رود و بسته به زمینه، قواعد نگارشی خاصی دارد. در اینجا به چند نکته اساسی در مورد این کلمه و نحوه استفاده از آن اشاره میشود: معنای کلمه: نحوه نگارش: تدریس و فراگیری: کاربرد در جملات: اگر سوالات خاصتری دارید یا نیاز به توضیحات بیشتری در مورد جنبههای خاصی از این کلمه دارید، لطفاً بفرمایید!
برآوردن خاک زمين را چنانکه گودالي يا دخمه اي يا
خانه اي و مانند آن آماده گردد
1- تنه، چوب، دار، ساقه
2- پاي بند، كند
log, block, chump, timber, clog, stub, chunk, bloc, logarithm, stock, kurdish
سجل، حطب، قطع الأشجار، دون تفاصيل، سجل طائرة، سجل سفينة، قطعة خشب، اللوغارتم، سجل الأداء، زند الخشب، اللوك جهاز لقياس سرعة السفينة
kütük
souche
stumpf
tocón
ceppo
لگاریتم، کارنامه، سرعت سنجکشتی، صورت عملیات، سفرنامهکشتی، بلوک، انسداد، سد، قطعه، کند، تکه بزرگ، الوار، تیر، درخت الواری، صدای خشک، قید، کلوخه، ترمز، پا بند، ته، ته چک، ریشه، ته سیگار، ته سوش، تکه، مقدار قابل توجه، تکه بزرگ یا کلفت و کوتاه، توده، جعبه قرقره، قلنبه، پایه لگاریتم، موجودی، در انبار، سهم، قنداق، سرمایه، کندن