پیش پای
license
98
1667
100
معنی کلمه پیش پای
معنی واژه پیش پای
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
عربی | قدما، أمام، في مقدمة، في الطليعة، إلي الأمام، امام | ||
واژه | پیش پای | ||
معادل ابجد | 325 | ||
تعداد حروف | 6 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی پیش پای | ||
پخش صوت |
-1 جلو امام پيش پا . -2 (صفت)
آنکه در رفتار پيش پايها نزديک گذارد و
پاشنه ها را دور. -3 (اسم) ستاره اي که بر
پاي مقدم دو پيکر است . يا پيش پاي کسي
بر خاستن . بر پا ايستادن براي تعظيم وي :
سپيده دم مه من چون زخواب برخيزد
به پيش پاي رخش آفتاب برخيزد.
(تاثير آنند. لغ).
يا راهي را پيش پاي کسي گذاشتن.هدايت کردن
ويرا بدان طريق متوجه ساختن او را بدان .
قدما، أمام، في مقدمة، في الطليعة، إلي الأمام، امام