آورد
licenseمعنی کلمه آورد
معنی واژه آورد
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | bring, fetch, bring in, immigrate, brought | ||
عربی | جلب، أحضر، تجبر، أحدث، حضر، أدى، اجتذب، جاء، قنع، أغرى، رافق، جضر، واكب، يحضر | ||
ترکی | getirilmiş | ||
فرانسوی | apporté | ||
آلمانی | gebracht | ||
اسپانیایی | trajo | ||
ایتالیایی | portato | ||
مرتبط | اوردن، رساندن به، موجب شدن، واکشیدن، رفتن و اوردن، وارد کردن، کوچ کردن، توطن اختیار کردن، نشاندن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "آورد" از فعل "آوردن" به معنای "به جایی آوردن" یا "تحویل دادن" است. در زبان فارسی، برای استفاده صحیح و نگارش درست این کلمه، به نکات زیر توجه کنید:
| ||
واژه | آورد | ||
معادل ابجد | 211 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'āvard | ||
نقش دستوری | بن گذشته | ||
ترکیب | (بن ماضیِ آوردن) | ||
مختصات | (وَ) | ||
آواشناسی | 'Avard | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی آورد | ||
پخش صوت |
- 1 (مصدر) مرخم آوردن کلمه "آورد" از فعل "آوردن" به معنای "به جایی آوردن" یا "تحویل دادن" است. در زبان فارسی، برای استفاده صحیح و نگارش درست این کلمه، به نکات زیر توجه کنید: زمان فعل: "آورد" زمان گذشته ساده این فعل است. توجه داشته باشید که برای نشان دادن زمانهای دیگر، فرمهای مختلفی مانند "میآورد" (حال) یا "خواهد آورد" (آینده) وجود دارد. فعل لازم و متعدی: "آوردن" فعل متعدی است و نیاز به مفعول دارد. به عنوان مثال: "او کتاب را آورد." مضارع و آینده: اگر بخواهید از زمان حال یا آینده استفاده کنید، باید به شکلهای مضارع یا آینده فعل تغییر دهید. مثال: "او کتاب میآورد" یا "او کتاب خواهد آورد." اجزای جمله: هنگام نگارش جملاتی که شامل "آورد" هستند، محل قرارگیری آن در جمله مهم است. معمولاً این کلمه بعد از فاعل و قبل از مفعول قرار میگیرد. ایجاز و وضوح: سعی کنید در جملات خود از ساختارهای ساده و روشن استفاده کنید. مثلاً: "معلم کتاب را آورد" واضحتر و بهتر از "کتاب را معلم آورد" نیست. نکات نگارشی: به قواعد نگارشی مانند استفاده از ویرگول، نقطه و حروف اضافه توجه کنید تا متن شما روانتر و قابل فهمتر باشد. با رعایت این نکات، میتوانید از کلمه "آورد" به طور مؤثر در نوشتار خود استفاده کنید.
- 2 کوشيدن بجنگ نبرد ناورد
کارزار . - 3 ميدان جنگ آوردگاه .
- 4 (اسم) در بعضي کلمات مرکب بمعني
(آورده) است : آب آورد باد آورد
بزم آورد راه آورد ره آورد .
bring, fetch, bring in, immigrate, brought
جلب، أحضر، تجبر، أحدث، حضر، أدى، اجتذب، جاء، قنع، أغرى، رافق، جضر، واكب، يحضر
getirilmiş
apporté
gebracht
trajo
portato
اوردن، رساندن به، موجب شدن، واکشیدن، رفتن و اوردن، وارد کردن، کوچ کردن، توطن اختیار کردن، نشاندن