اجرا
licenseمعنی کلمه اجرا
معنی واژه اجرا
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- ادا، ارتكاب، اعمال، انجام، ايفا 2- بهجريانانداختن، بهكاربستن | ||
انگلیسی | performance, implementation, execution, administration, accomplishment | ||
عربی | أداء، إنجاز، تأدية، تمثيل، فعالية، مسرحية، سلوك، سير العمل، تشخيص، مباشرة، عمل عظيم، إشتغال محرك، فعل | ||
ترکی | verim | ||
فرانسوی | performance | ||
آلمانی | leistung | ||
اسپانیایی | actuación | ||
ایتالیایی | prestazione | ||
مرتبط | کارایی، نمایش، ایفا، شاهکار، اعدام، توقیف، انفاذ، حکومت، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، اتمام، کمال، هنر | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "اجرا" در زبان فارسی به معنای انجام و به عمل درآوردن یک برنامه، طرح، قانون یا فعالیت است. در اینجا چند نکته دربارهٔ قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با "اجرا" آورده شده است:
توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارشی و نوشتاری کمک کند. | ||
واژه | اجرا | ||
معادل ابجد | 205 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | 'ejrā | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم مصدر) [عربی: اجراء] | ||
آواشناسی | 'ejrA | ||
الگوی تکیه | WS | ||
شمارگان هجا | 2 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی اجرا | ||
پخش صوت |
- 1 (مصدر) راندن روا کردن امري . کلمه "اجرا" در زبان فارسی به معنای انجام و به عمل درآوردن یک برنامه، طرح، قانون یا فعالیت است. در اینجا چند نکته دربارهٔ قواعد فارسی و نگارشی مرتبط با "اجرا" آورده شده است: نوشتار درست: کلمه "اجرا" به صورت "اجرا" نوشته میشود و نیازی به هیچ گونه علامت یا پیشوند اضافه ندارد. استفاده در جملات: این کلمه میتواند به عنوان اسم در جملات مورد استفاده قرار بگیرد. به عنوان مثال: رابطه با فعل: "اجرا" معمولاً با افعالی مانند "داشتن"، "انجام دادن"، "آغاز کردن" و "پایان دادن" ترکیب میشود: نقشهای دستوری: کلمه "اجرا" میتواند به عنوان مفعول، موضوع یا صفت در جملهها به کار رود: توجه به این نکات میتواند به بهبود نگارشی و نوشتاری کمک کند.
- 2 وظيفه و راتبه و جيره مقرر کردن براي
کسي . - 3 کسي را وکيل کردن .
- 4 امضا ء کردن . - 5 بکار بردن لفظ و
عبارت . - 6 (اسم) راتبه وظيفه
ادرار جيره . ممال آن (اجري) است
- 7 (مصدر) بمرحله ء عمل گذاشتن حکمي
که قطعيت يافته است . يا بموقع اجرا ء
گذاشتن (گذاردن) . اجرا کردن
بجريان انداختن بکار بستن از گفتار
بکردار آوردن .
1- ادا، ارتكاب، اعمال، انجام، ايفا
2- بهجريانانداختن، بهكاربستن
performance, implementation, execution, administration, accomplishment
أداء، إنجاز، تأدية، تمثيل، فعالية، مسرحية، سلوك، سير العمل، تشخيص، مباشرة، عمل عظيم، إشتغال محرك، فعل
verim
performance
leistung
actuación
prestazione
کارایی، نمایش، ایفا، شاهکار، اعدام، توقیف، انفاذ، حکومت، سیاست، وصایت، ادارهء کل، الغاء، اتمام، کمال، هنر