داشت
license
98
1667
100
معنی کلمه داشت
معنی واژه داشت
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | have, possess, own, bear, relieve, it was | ||
عربی | ملك، اضطر، حاز، تضمن، اشتمل، لديك | ||
ترکی | vardı | ||
فرانسوی | avait | ||
آلمانی | hatte | ||
اسپانیایی | tenía | ||
ایتالیایی | avevo | ||
مرتبط | داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، کردن، متصرف بودن، در تصرف داشتن، دارا شدن، متصرف شدن، مال خود داشتن، اقرار کردن، حمل کردن، زاییدن، بردن، تاب اوردن، تحمل کردن، تخفیف دادن، خلاص کردن، کمک کردن، تسلی دادن، بر کنار کردن | ||
واژه | داشت | ||
معادل ابجد | 705 | ||
تعداد حروف | 4 | ||
تلفظ | dāšt | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (بن ماضیِ داشتن، اسم مصدر) | ||
مختصات | (مص مر.) | ||
آواشناسی | dASt | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی داشت | ||
پخش صوت |
داشتن، نگاهداري
have, possess, own, bear, relieve, it was
ملك، اضطر، حاز، تضمن، اشتمل، لديك
vardı
avait
hatte
tenía
avevo
داشتن، دارا بودن، گذاشتن، رسیدن به، دانستن، کردن، متصرف بودن، در تصرف داشتن، دارا شدن، متصرف شدن، مال خود داشتن، اقرار کردن، حمل کردن، زاییدن، بردن، تاب اوردن، تحمل کردن، تخفیف دادن، خلاص کردن، کمک کردن، تسلی دادن، بر کنار کردن