ستاره
licenseمعنی کلمه ستاره
معنی واژه ستاره
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- اختر، كوكب، نجم | ||
متضاد | خورشيد، شمس 1- بخت، اقبال، تقدير، طالع 2- آرتيست، هنرپيشه 3- فرد شاخص 4- قهرمان | ||
انگلیسی | star,asterisk,shiner,aster | ||
عربی | نجم، نجمة، النجمة، كوكب، ممثل، نجم السينما، شكل يمثل نجمة، نجم أو نجمة في السينما، تألق، رصع بالنجوم، أشر بنجمة، مثل دور البطولة، مثل دور، ترصع بالنجوم، نجمي، ممتاز، لامع | ||
ترکی | yıldız | ||
فرانسوی | Étoile | ||
آلمانی | stern | ||
اسپانیایی | estrella | ||
ایتالیایی | stella | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ستاره" در زبان فارسی به معنای اجرام آسمانی درخشان است که در شب قابل مشاهدهاند. در زیر به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود:
در نهایت، "ستاره" یکی از واژههای پرکاربرد در زبان فارسی است که در متون مختلف علمی، ادبی و روزمره به کار میرود. | ||
واژه | ستاره | ||
معادل ابجد | 666 | ||
تعداد حروف | 5 | ||
تلفظ | setāre | ||
نقش دستوری | اسم | ||
ترکیب | (اسم) [عربی: ستارَة، جمع: سَتائِر] [قدیمی] | ||
مختصات | (س رِ) [ په . ] (اِ.) | ||
آواشناسی | setAre | ||
الگوی تکیه | WWS | ||
شمارگان هجا | 3 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ستاره | ||
پخش صوت |
اختر، کوکب کلمه "ستاره" در زبان فارسی به معنای اجرام آسمانی درخشان است که در شب قابل مشاهدهاند. در زیر به برخی از قواعد فارسی و نگارشی مربوط به این کلمه اشاره میشود: نوشتار صحیح: کلمه "ستاره" به شکل صحیح باید با "س" و "ت" و "ا" و "ره" نوشته شود. جمع بسته: جمع "ستاره"، "ستارهها" یا "ستارگان" است. در این حالت، برای جمع بستن ممکن است از "ها" یا "گان" استفاده شود. مفرد و جمع: "ستاره" مفرد است و به یک جرم آسمانی اشاره دارد. برای اشاره به چندین جرم، از "ستارهها" استفاده میشود. کاربرد در جملات: کلمه "ستاره" میتواند در جملات به عنوان اسم ظاهر شود. مثلاً: "ستارهها در آسمان میدرخشند." قید و صفت: "ستاره" میتواند به عنوان صفت نیز مورد استفاده قرار گیرد. مثلاً: "دریاچه ستارهای" برای اشاره به دریاچهای که در شب مانند ستارهها میدرخشد. حروف اضافه: این کلمه میتواند با حروف اضافه ترکیب شود. مثلاً: "نزدیک ستاره" یا "در آسمان ستاره." در نهایت، "ستاره" یکی از واژههای پرکاربرد در زبان فارسی است که در متون مختلف علمی، ادبی و روزمره به کار میرود.
1- اختر، كوكب، نجم
خورشيد، شمس
1- بخت، اقبال، تقدير، طالع
2- آرتيست، هنرپيشه
3- فرد شاخص
4- قهرمان
star,asterisk,shiner,aster
نجم، نجمة، النجمة، كوكب، ممثل، نجم السينما، شكل يمثل نجمة، نجم أو نجمة في السينما، تألق، رصع بالنجوم، أشر بنجمة، مثل دور البطولة، مثل دور، ترصع بالنجوم، نجمي، ممتاز، لامع
yıldız
Étoile
stern
estrella
stella