ستیزه جو
licenseمعنی کلمه ستیزه جو
معنی واژه ستیزه جو
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- پيكارجو، پيكارگر، ستيهنده، جنگجو، پرخاشگر، جنگ طلب، ستيزه گر، ستيزا، عربده جو، غوغاگر، مبارزطلب، متخاصم 2- لجوج 3- سركش، عاصي، نافرمان، طاعي | ||
متضاد | صلح طلب، آشتي جو، آشتي خواه | ||
انگلیسی | militant, contentious, quarrelsome, stubborn, antagonistic, intractable, warlike, currish, pettish, petulant, ass, bullhead, barrator, bullet head, contestant, hector, mule, pettifogger, rooster, teaser | ||
عربی | مقاتل، مناضل، محارب، مكافح، متحارب، مغوار، متشدد | ||
مرتبط | فتنه جو، محارب، ستیز گر، متنازع فیه، دعوایی، منازع، پتیاره، ستیزه گر، جنگار، ستیز جو، خیره، سمج، لجوج، کله شق، خیره سر، متخاصم، ضد، مخالف، خصومت امیز، مخالفت امیز، رام نشدنی، لجوجانه، متمرد، خود سر، سرپیچ، جنگی، جنگ دوست، رزمجو، امادهجنگ، پست، غرغر کننده، جوشی، زود رنج، بد اخلاق، ترشرو، شرم اور، کج خلق، الاغ، خر، ادم کودن و سرسخت، انواع ماهیان سربزرگ، قاضی رشوهگیر، قلدور، اهل نزاع، رشوه خوار، مسابقه دهنده، عدو، ادم گردن فراز، خود ستا، قاطر، خروس، جوجه خروس، ادم ستیزه جو، اذیت کننده، شانه کننده پشم | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «ستیزهجو» در زبان فارسی به معنی فردی است که به ستیزهجویی، تنش و درگیری علاقمند است یا در پی آن است. در نگارش این کلمه، توجه به موارد زیر ضروری است:
با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه «ستیزهجو» در جملات و متون مختلف استفاده کرد. | ||
واژه | ستیزه جو | ||
معادل ابجد | 491 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی ستیزه جو | ||
پخش صوت |
ناسازگار، لجوج کلمه «ستیزهجو» در زبان فارسی به معنی فردی است که به ستیزهجویی، تنش و درگیری علاقمند است یا در پی آن است. در نگارش این کلمه، توجه به موارد زیر ضروری است: نوشتن به صورت درست: این کلمه به صورت «ستیزهجو» نوشته میشود و توجه به فاصله میان «ستیزه» و «جو» مهم است. استفاده از علامت فاصله (تُک) برای ترکیبهای هممعنا نیز مهم است. تلفظ: این کلمه به صورت /setize-ju/ تلفظ میشود. توجه به تلفظ صحیح به درک معنای آن کمک میکند. نحوه استفاده در جمله: هنگام استفاده از این کلمه در جملات، باید دقت کنیم که با کلمات دیگر به لحاظ معنایی سازگار باشد. بهعنوان مثال: «او فردی ستیزهجو است و همیشه در تلاش برای به چالش کشیدن دیگران میباشد.» معادلهای فارسی و دیگر زبانها: در برخی از متون، ممکن است معادلهایی مثل «مخاصم» یا «جنگجو» نیز به کار رود، اما «ستیزهجو» بهخاطر بار معنایی خاصش کاربرد بیشتری دارد. با رعایت این نکات، میتوان به درستی از کلمه «ستیزهجو» در جملات و متون مختلف استفاده کرد.
1- پيكارجو، پيكارگر، ستيهنده، جنگجو، پرخاشگر، جنگ طلب، ستيزه گر، ستيزا، عربده جو، غوغاگر، مبارزطلب، متخاصم
2- لجوج
3- سركش، عاصي، نافرمان، طاعي
صلح طلب، آشتي جو، آشتي خواه
militant, contentious, quarrelsome, stubborn, antagonistic, intractable, warlike, currish, pettish, petulant, ass, bullhead, barrator, bullet head, contestant, hector, mule, pettifogger, rooster, teaser
مقاتل، مناضل، محارب، مكافح، متحارب، مغوار، متشدد
فتنه جو، محارب، ستیز گر، متنازع فیه، دعوایی، منازع، پتیاره، ستیزه گر، جنگار، ستیز جو، خیره، سمج، لجوج، کله شق، خیره سر، متخاصم، ضد، مخالف، خصومت امیز، مخالفت امیز، رام نشدنی، لجوجانه، متمرد، خود سر، سرپیچ، جنگی، جنگ دوست، رزمجو، امادهجنگ، پست، غرغر کننده، جوشی، زود رنج، بد اخلاق، ترشرو، شرم اور، کج خلق، الاغ، خر، ادم کودن و سرسخت، انواع ماهیان سربزرگ، قاضی رشوهگیر، قلدور، اهل نزاع، رشوه خوار، مسابقه دهنده، عدو، ادم گردن فراز، خود ستا، قاطر، خروس، جوجه خروس، ادم ستیزه جو، اذیت کننده، شانه کننده پشم