عاجز کردن
licenseمعنی کلمه عاجز کردن
معنی واژه عاجز کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | annoy, bay, disable, harass, hassle, importune, make unable, weaken, unable to | ||
عربی | ضايق، غضب، أزعج، آذى، كان مصدر إزعاج، غيظ، كدر، تزعج | ||
مرتبط | تحریک کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، ازردن، دفاع کردن در مقابل، عوعو کردن، زوزه کشیدن، از کار انداختن، ناتوان کردن، ناتوان ساختن، زله کردن، فاقد صلاحیت قانونی کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، حملات پی درپی کردن، خسته کردن، تعرض کردن، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، سماجت کردن، ابرام کردن، ضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، نحیف کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "عاجز کردن" به معنای ناتوان کردن یا به زانو درآوردن است. در استفاده از این عبارت، باید به چند نکته نگارشی و دستوری توجه کرد:
در نهایت، توجه به بافت جمله و احترام به قاعدههای نگارشی میتواند کمک کند تا از کلمه "عاجز کردن" به طور موثر و مناسب استفاده شود. | ||
واژه | عاجز کردن | ||
معادل ابجد | 355 | ||
تعداد حروف | 8 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی عاجز کردن | ||
پخش صوت |
بيچاره کردن درمانده کردن کلمه "عاجز کردن" به معنای ناتوان کردن یا به زانو درآوردن است. در استفاده از این عبارت، باید به چند نکته نگارشی و دستوری توجه کرد: نحو (ترکیب واژهها): "عاجز کردن" یک عبارت فعلی است که از فعل "عاجز" (به معنای ناتوان) و فعل "کردن" تشکیل شده است. میتوان در جملههای مختلف از آن استفاده کرد، مانند: "او توانست او را عاجز کند." فعلها و زمانشناسی: هنگام استفاده از این عبارت در جملات مختلف، به زمان فعل توجه داشته باشید. این عبارت میتواند در زمان گذشته، حال و آینده استفاده شود. به عنوان مثال: قیدها و توصیفها: میتوانید با استفاده از قیدها و توصیفها، معنی و مفهوم جمله را غنیتر کنید. به عنوان مثال: توجه به لحن و سبک: در نوشتار رسمی، ممکن است استفاده از این واژه مناسب باشد، اما در گفتار غیررسمی یا محاورهای، بسته به بافت گفتگو میتوانید از واژههای دیگری نیز استفاده کنید. در نهایت، توجه به بافت جمله و احترام به قاعدههای نگارشی میتواند کمک کند تا از کلمه "عاجز کردن" به طور موثر و مناسب استفاده شود.
(مصدر) ناتوان ساختن ضعيف کردن .
annoy, bay, disable, harass, hassle, importune, make unable, weaken, unable to
ضايق، غضب، أزعج، آذى، كان مصدر إزعاج، غيظ، كدر، تزعج
تحریک کردن، رنجاندن، عذاب دادن، دلخور کردن، ازردن، دفاع کردن در مقابل، عوعو کردن، زوزه کشیدن، از کار انداختن، ناتوان کردن، ناتوان ساختن، زله کردن، فاقد صلاحیت قانونی کردن، اذیت کردن، بستوه اوردن، حملات پی درپی کردن، خسته کردن، تعرض کردن، مصرانه خواستن، اصرار کردن به، سماجت کردن، ابرام کردن، ضعیف شدن، ضعیف کردن، تضعیف کردن، سست شدن، نحیف کردن