مشغول کردن
licenseمعنی کلمه مشغول کردن
معنی واژه مشغول کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- سرگرم كردن، مشغول داشتن 2- به كار واداشتن 3- درگير كردن، گرفتار كردن | ||
انگلیسی | engage, busy, amuse, employ, entertain, occupy | ||
عربی | جذب، شغل، شارك، تعهد، استخدم، فرض، لفت الانتباه، أعد، أثار، تشابك، خطب فتاة، شارك في النقاش، عشق، تعاطى عملا، تتعشق التروس، قاتل، يخطب | ||
مرتبط | متعهد کردن، گرفتن، استخدام کردن، بکار گماشتن، نامزد کردن، مات و متحیر کردن، سرگرم کردن، تفریح دادن، جذب کردن، بکار گرفتن، استعمال کردن، استخذام کردن، پذیرایی کردن، مهمانیکردن از، گرامی داشتن، اشغال کردن، تصرف کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه «مشغول کردن» از ترکیب دو بخش «مشغول» و «کردن» تشکیل شده است و به معنای مشغول ساختن یا مشغول نمودن کسی به کاری خاص است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود:
با در نظر گرفتن این نکات، میتوانید به طور موثری از کلمه «مشغول کردن» در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید. | ||
واژه | مشغول کردن | ||
معادل ابجد | 1650 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی مشغول کردن | ||
پخش صوت |
- 1 سر گرم کردن - 2 به کار وا داشتن کلمه «مشغول کردن» از ترکیب دو بخش «مشغول» و «کردن» تشکیل شده است و به معنای مشغول ساختن یا مشغول نمودن کسی به کاری خاص است. در زیر به برخی از قواعد و نکات نگارشی مرتبط با این کلمه اشاره میشود: جایگاه کلمه: «مشغول کردن» معمولاً به عنوان فعل استفاده میشود و میتواند بهعنوان فعل اصلی یا فعل کمکی در جملات بهکار رود. ضمیرهای وابسته: هنگامی که از این فعل استفاده میکنید، میتوانید ضمائر متناسب را به آن اضافه کنید. به عنوان مثال: استفاده در جملات: در جملات میتوانید از این کلمه به شیوههای مختلف استفاده کنید: نکات نگارشی: همیشه توجه داشته باشید که کلمات را بهطور صحیح و با رعایت قواعد زبان فارسی بنویسید. بهویژه در نوشتار رسمی، از فرمهای نادرست و اشتباهات املایی پرهیز کنید. با در نظر گرفتن این نکات، میتوانید به طور موثری از کلمه «مشغول کردن» در نوشتار و گفتار خود استفاده کنید.
- 3 باز داشتن
(مصدر) - 1 بکاري سرگرم کردن بکار
واداشتن . - 2 بازداشتن منصرف
کردن (با از آيد) :
زد تيغ قهرو قاهري برگردن ديو و پري
کورا ز عشق آن سري مشغول کردند از قضا.
(ديوان کبير)
1- سرگرم كردن، مشغول داشتن
2- به كار واداشتن
3- درگير كردن، گرفتار كردن
engage, busy, amuse, employ, entertain, occupy
جذب، شغل، شارك، تعهد، استخدم، فرض، لفت الانتباه، أعد، أثار، تشابك، خطب فتاة، شارك في النقاش، عشق، تعاطى عملا، تتعشق التروس، قاتل، يخطب
متعهد کردن، گرفتن، استخدام کردن، بکار گماشتن، نامزد کردن، مات و متحیر کردن، سرگرم کردن، تفریح دادن، جذب کردن، بکار گرفتن، استعمال کردن، استخذام کردن، پذیرایی کردن، مهمانیکردن از، گرامی داشتن، اشغال کردن، تصرف کردن