تجربه کردن
licenseمعنی کلمه تجربه کردن
معنی واژه تجربه کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- آزمودن، آزمايش كردن، امتحان كردن 2- محكزدن، سنجيدن 3- آموختن، ياد گرفتن | ||
انگلیسی | experience, experiment, try | ||
عربی | تجربة، خبرة، اختبار، حنكة، جرب، اختبر، عانى، قاسى، لاقى، واجه | ||
مرتبط | کشیدن، تحمل کردن، ازمایش کردن، سعی کردن، تلاش کردن، کوشش کردن، کوشیدن، محک کردن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "تجربه کردن" یک ترکیب دو قسمتی در زبان فارسی است که در آن "تجربه" به معنای دریافت علم یا آگاهی از طریق عمل یا مشاهده به کار میرود و "کردن" فعل است که عمل را نشان میدهد. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و استعمال این کلمه اشاره میشود:
با توجه به این نکات و قواعد، میتوان استفادههای مختلفی از کلمه "تجربه کردن" را در جملهبندیهای متنوع به کار برد. | ||
واژه | تجربه کردن | ||
معادل ابجد | 884 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی تجربه کردن | ||
پخش صوت |
آزمودن - از سر گذراندن کلمه "تجربه کردن" یک ترکیب دو قسمتی در زبان فارسی است که در آن "تجربه" به معنای دریافت علم یا آگاهی از طریق عمل یا مشاهده به کار میرود و "کردن" فعل است که عمل را نشان میدهد. در ادامه به برخی از قواعد نگارشی و استعمال این کلمه اشاره میشود: استفاده صحیح: "تجربه کردن" به معنای انجام عمل یا مواجهه با یک موقعیت بهمنظور کسب دانش یا احساس است. بهعنوان مثال: "من میخواهم تجربه کردن یک زبان جدید را امتحان کنم." زمان فعل: بسته به زمان فعل، ساختار جمله تغییر میکند. بهعنوان مثال: ضمائر و بخشهای مختلف جمله: هنگام استفاده از "تجربه کردن"، میتوان جمله را با ضمایر و نقشهای مختلف گسترش داد. مثلاً: معنای ضمنی: "تجربه کردن" معمولا حاکی از این است که فرد در حال یادگیری یا کسب علم از طریق عمل است. بنابراین باید در جملات به موضوع درسی یا مهارتی که در حال تجربه است، توجه کرد. با توجه به این نکات و قواعد، میتوان استفادههای مختلفی از کلمه "تجربه کردن" را در جملهبندیهای متنوع به کار برد.
1- آزمودن، آزمايش كردن، امتحان كردن
2- محكزدن، سنجيدن
3- آموختن، ياد گرفتن
experience, experiment, try
تجربة، خبرة، اختبار، حنكة، جرب، اختبر، عانى، قاسى، لاقى، واجه
کشیدن، تحمل کردن، ازمایش کردن، سعی کردن، تلاش کردن، کوشش کردن، کوشیدن، محک کردن