ذکر کردن
licenseمعنی کلمه ذکر کردن
معنی واژه ذکر کردن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
انگلیسی | mention, mingle, note, assign, cite, mind, refer, specify, patter | ||
عربی | ذكر، أشار، نوه ب، تذكير، إشارة عابرة، تنويه ب، يذكر | ||
مرتبط | نام بردن، اشاره کردن، ممزوج شدن، امیختن، مخلوط کردن، یادداشت کردن، توجه کردن، تذکاریه یادداشت کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، اختصاص دادن، واگذار کردن، تعیین کردن، گماشتن، ارجاع کردن، گفتن، اتخاذ سند کردن، یاداوری کردن، تذکر دادن، مراقب بودن، مواظبت کردن، ملتفت بودن، مراجعه کردن، منسوب بودن، عطف کردن، بازگشت دادن، رجوع کردن به، مشخص کردن، معین کردن، تیین کردن، معلوم کردن، بطور سریع و رد خواندن | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "ذکر کردن" در زبان فارسی یک فعل مرکب است که به معنی یادآوری، یاد کردن یا بیان موضوعی به کار میرود. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، چند نکته نگارشی و قواعدی وجود دارد:
با رعایت این نکات میتوانید از "ذکر کردن" به درستی و به شکل مناسبی استفاده کنید. | ||
واژه | ذکر کردن | ||
معادل ابجد | 1194 | ||
تعداد حروف | 7 | ||
مختصات | (ذِ. کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص م .) | ||
منبع | فرهنگ واژههای سره | ||
نمایش تصویر | معنی ذکر کردن | ||
پخش صوت |
یادکردن کلمه "ذکر کردن" در زبان فارسی یک فعل مرکب است که به معنی یادآوری، یاد کردن یا بیان موضوعی به کار میرود. در نگارش این کلمه و استفاده از آن، چند نکته نگارشی و قواعدی وجود دارد: نحوه نوشتار: "ذکر کردن" به صورت جداگانه نوشته میشود و از دو بخش "ذکر" و "کردن" تشکیل شده است. نوع فعل: "ذکر کردن" یک فعل فعال است و به صورت ماضی، مضارع و امر قابل صرف است. برای مثال: استفاده در جملات: این کلمه میتواند در جملات مختلف به کار رود. مثلاً: قید و صفات: میتوان برای توصیف بهتر از قیدها و صفات بهره برد. به عنوان مثال: با رعایت این نکات میتوانید از "ذکر کردن" به درستی و به شکل مناسبی استفاده کنید.
mention, mingle, note, assign, cite, mind, refer, specify, patter
ذكر، أشار، نوه ب، تذكير، إشارة عابرة، تنويه ب، يذكر
نام بردن، اشاره کردن، ممزوج شدن، امیختن، مخلوط کردن، یادداشت کردن، توجه کردن، تذکاریه یادداشت کردن، ثبت کردن، بخاطر سپردن، اختصاص دادن، واگذار کردن، تعیین کردن، گماشتن، ارجاع کردن، گفتن، اتخاذ سند کردن، یاداوری کردن، تذکر دادن، مراقب بودن، مواظبت کردن، ملتفت بودن، مراجعه کردن، منسوب بودن، عطف کردن، بازگشت دادن، رجوع کردن به، مشخص کردن، معین کردن، تیین کردن، معلوم کردن، بطور سریع و رد خواندن