سعدی در مصرع اول:
به چه دیر ماندی ای صبح که جان من برآمد
از بیان «چرا ای صبح درنگ کردی و نیامدی تا جان من به لب رسید» مضمون کلیش به این شکل هست که شاعر داره به یک شبی که گذر زمان درش طولانی احساس میشه اشاره میکنه و تا حدی هم حال و هوای شبی تلخ و همراه با فکر و خیال رو به تصویر میکشه.
برای اکثر ما بارها پیش اومده که بی خواب میشیم و فکر و خیال های گوناگونی توی ذهنمون میاد و باعث میشه که شب و خواب خوبی رو تجربه نکنیم. بطوری که نه خواب به چشمون میاد و به خاطر اینکه شب هست میتونیم کار مفیدی انجام بدیم و صرفا گذر زمان رو با سختی و نا آرامی سپری می کنیم.
در ادامه هم شاعر در مصرع دوم میگه:
بزه کردی و نکردند مؤذنان ثوابی
در مصرع فوق، بزه کردی به معنی گناه کردی هستش؛ چرا که دیر آمدن تو (الان «صبح» مورد خطاب هست) باعث بروز گناه نیز شده است و آن این است که از اونجایی که وقتی صبح میشه موذن اذان میگه، پس با نیومدن صبح موذن هم اذانی نگفته تا بعد از اون افراد به عمل نیکی بپردازن. پس بطور کلی داره میگه که ای صبح، تو با نیامدنت هم باعث شدی که من شب سخت و پر خیالی داشته باشم هم اینه عدم اومدن تو باعث شده که اذان هم گفته نشه و به مراتب کار نیکی هم صورت نگرفته.
مفهوم کلی شعر فوق داره به دوران راکتی اشاره میکنه که همچون مردابی که لجن داره اون رو پر میکنه و هیچ کس هیچ اقدامی برای نجات، آزادی و سرسبز شدن اونجا نمیکن.