ابتدا دقت شود که اگر کسی به وجود خدا معرفت و ایمانی ندارد، نباید اصلاً در خصوص عدل یا سایر اسمای الهی سخنی بگوید. مگر میشود بدون قبول داشتن «وجود» از اسما، صفات یا افعال او سخن گفت؟! اما اگر کسی وجود خدا را قبول دارد، باید بداند که اساساً سؤال «اگر خدا عادل است»، سؤالی غلط و انحرافی است. چرا که اگر فرض کند [العیاذ بالله] خدا هست ولی عادل نیست، چه فرض جایگزینی خواهد داشت؟ آیا خدا ظالم است؟ ظلم که از جهل، نقص و نیستی است. آیا خدا «سبحان»، یعنی منزه از نیستیها و نقصها نیست؟ اگر خدا «سبحان» نباشد که اصلاً خدا نیست، او نیز موجود محدود و ناقصی میشود که در اصل وجودش نیاز به هستیبخش دیگری دارد. مثل سایر مخلوقات.
گاهی تصور می شود، عدالت با تساوی یکسان است! در حالی که اگر چه در بعضی مصادیق عدالت در تساوی است، اما همیشه این گونه نیست..تساوی در استعدادها و توانایی های افراد، مطلبی خلاف حکمت خدای متعال است و حکمت ایجاب می کند که بین افراد اختلاف هایی وجود داشته باشد چرا که انسان موجودی اجتماعی است و با زندگی در اجتماع، استعدادهای متفاوت و مختلف در کنار یکدیگر جمع شده و نیازهای جامعه بشری را مرتفع کنند. در حالی که اگر همه استعداد مشخص و واحدی داشتند، امور جامعه مختل می شد. تصور کنید جامعه ای که همه استعداد و علاقه پزشک شدن داشته باشند، آن وقت وضع جامعه چگونه خواهد بود؟ آیا همین پزشکان به راننده، نانوا، مکانیک و دهها و صدها شغل و حرفه دیگر نیاز نداشتند؟بنابراین خدای متعال با توجه به شناخت آینده و ذاتیات هر شخص، به اندازه توان او، استعدادهایی در نهادش قرار می دهد. که این استعدادها، خود تعیین کننده میزان مسئولیت افراد است. و کسی که به درک واقعیت این دنیا برسد و معاد را زندگی اصلی خود بداند، می فهمد که میزان استعداد اولیه مهم نیست، بلکه میزان تلاشش برای به کار گیری آن مهم است.
مطمئناً آنان که در دنیا از نعمات بیش تری برخوردار بودند، بیش تر مورد سؤال و درخواست هستند.کسانی که آزمون های سخت فقر و بیماری و … را گذراندند، وضع بسیار بهتر و آسان تری را پیش رو خواهند داشت. خدا را به خاطر این تقدیر شکر خواهند کرد که در برابر سختی کوتاه دنیا سعادت ابدی را نصیب آن ها نموده است. یعنی با وجود این تفاوت شکل آزمون ها، عدالت در تکالیف و مسئولیت ها و آزمایشات و محاسبه اعمال این افراد ملاحظه می گردد.
باید دانست در عالم آفرینش و در متن خلقت هر چه به کسی دادند اولاً: عاریتی است نه دایمی. ثانیاً:امانت است نه تملیک. وقتی امانت بود کم و زیاد ندارد، خوب و بد ندارد، چون هر جور که باشد متعلق به دیگری است. ما طلبکار نیستیم. عدم و نیست بودیم و خداوند به ما لباس وجود پوشید و هر آن چه که باعث حیات و کمال ما می شد در اختیار ما گذاشت. اراده خالق بر این تعلق گرفت که بشر، بهشت گرانبها را با انجام یک سری تکالیف وریاضت به دست آورد و قانون را هم به اندازه قدرت انسان وضع کرد. «لا یکلف الله نفسا الا وسعها»(سوره بقره/286) به هر کس هر چه و به هر میزان که دارند، به همان چیز و به همان میزان امتحان می کنند. لذا برخی را به دارا بودن و برخی را به فقر، برخی را به زشتی و برخی را به زیبایی و… امتحان می کنند و باید در نعمت های الهی شاکر بود و در بلاهای خود صابر، تمام این ها در دنیای فانی و به منظور ابتلا و امتحان است. طبیعی است کسی به ممتحن نمی تواند بگوید: از من این جور امتحان بگیر، با این شرایط من آمادگی دارم! البتهچون خدا حکیم و علیم و خبیر و عادل است همه شرایط را برای رعایت استحقاق ها و توان ها در نظر می گیرد.
اما اثبات عدل خداوند.
متکلمین برای اثبات عدل الهی به دلایلی استناد کردهاند از جمله:
برهان یکم:
در نظر عقل ، عدل کارى شایسته و ظلم عملى ناشایست است. از طرف دیگر خداوند متعال حکیم است ؛ یعنی کار لغو و بیهوده نمی کند کجا رسد که کار زشت انجام دهد. پس خداوند هیچ گاه مرتکب ظلم نمى شود و عدل در مقابل ظلم است.
برهان دوم:
اگر فرض کنیم خداوند سبحان مرتکب ظلم میگردد، با دو احتمال رو به رو خواهیم بود:
الف: یا این ظلم ناشی از جهل است ؛ که این با علم مطلق الهی ناسازگار است. همچنین جهل نقص است و خدا یعنی کمال محض.
ب: یا این ظلم از نیاز و احتیاج سرچشمه میگیرد ؛ و موجود نیازمند خود محتاج کسی برتر از خود است. لذا نمی تواند خدا باشد.
پس خدا که کمال محض و وجود صرف می باشد ، محال است ظلم کند.
برهان سوم:
خدا یعنی وجود محضی که هیچ نقصی در او نیست . چون هر نقصی نیازی را در پی دارد. و هر موجودی که نیازمند باشد ، بالا دستی دارد که نیاز او را برآورده می سازد. پس آن بالا دست خدا خواهد بود نه خود او. لذا از فرض نقص داشتن خدا ، لازم می آید که خدا ، خدا نباشد.
پس خدا یعنی وجود محضی که نقصی در او نیست. از طرف دیگر ، ظلم از اوصاف نقص می باشد. پس خدا بودن ، با ظالم بودن در تقابل می باشد. لذا ظلم از خدا منتفی است ؛ و عدل در مقابل ظلم می باشد. پس خدا عادل است ؛ به این معنی که صدور ظلم از او محال می باشد.
سوالات مختلفی در این حوزه است که به برخی از ان اشاره میکنم.و هم چنین جواب انها از ایات قران
یا خدا !! چرا عدالت رو رعایت نکردی بین بنده هات ؟
إِنَّ اللّهَ لاَ يَظْلِمُ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ ( سوره نساء ایه 40) همانا که خدا هم وزن ذرهاى ستم نمىكند
وَلاَ يُظْلَمُونَ فَتِيلاً ( سوره نساء ایه 49 ) و بندگان خدا به قدر نخ روى هسته خرمايى ستم نمىبينند از طرف خدا
وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعِبَادِ ( سوره مومن ایه 31 ) و خدا بر بندگان خود حتی اراده ی ستم و ظلم هم نمىکند
پس اخه ...؟؟
لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ ( سوره انبیا ایه 23 ) در آنچه خدا انجام مىدهد چون و چرا راه ندارد و از خدا به خاطر کارهایش سوال نخواهد شد ولى از آنان [انسانها] سؤال خواهد شد.
( به عبارت دیگه خدا که بدهکار نیست تا بخواد مواخذه بشه . هیچ کس نسبت به آنچه که خدا به او میدهد حقی ندارد و همه لطف خداست، لذا ندادن چیزی که از ابتدا حقی نبوده ظلم نیست )
آ خدا تو از همه یه جور تکلیف میخوای ولی امکانات رو مساوی تقسیم نکردی اخه خب اینجوری اون کسی که وضعش از من بهتره نتیجتا وضعش تو آخرتم بهتر از من خواهد بود ؟؟
نه . چنین نیست .
لاَ يُكَلِّفُ اللّهُ نَفْسًا إِلاَّ وُسْعَهَا ﴿ سوره بقره ایه 286﴾ خداوند هيچ كس را جز به قدر توانايىاش تكليف نمىكند
لَا يُكَلِّفُ اللَّهُ نَفْسًا إِلَّا مَا آتَاهَا﴿ سوره طلاق ایه 7 ) خدا هيچ كس را جز به قدر آنچه به او داده است تكليف نمىكند
علاوه بر اینکه کسانی که امکانات بیشتری دارند تکلیف بیشتری گردن اونهاست که باید انجام بدند
لِيُنفِقْ ذُو سَعَةٍ مِّن سَعَتِهِ ﴿ سوره طلاق ایه 7 ) بر توانگرو ثروتمند واجب است که از دارايى خود هزينه كندو انفاق کند .
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ أَنفِقُواْ مِمَّا رَزَقْنَاكُم ﴿ سوره بقره ایه 254﴾ اى كسانى كه ايمان آوردهايد از آنچه به شما روزى دادهايم انفاق كنيد
این حرفا درست ولی توی این دنیا پولدارها و ثروتمندها عزت و ابروی بیشتری دارند پیش مردم .
همه ی شما نزد من فقیر محسوب میشید
يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ ﴿سوره فاطر ایه 15﴾ اى مردم شما به خدا نيازمنديد و خداست كه بىنياز ستوده است
اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ
نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ و َمَا الْحَيَاةُ
الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ ﴿سوره حدید ایه 20﴾
بدانيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است مثال دنیا چون مثال بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن باران به شگفتى اندازد سپس آن كشت خشك شود و آن را زرد بينى آنگاه خاشاك شود و در آخرت دنيا پرستان را عذابى سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نیست
دنیا و اونچه که در اون هست کالایی فریبنده است . فریبش رو نخورید .
اونچه که برای انسان میمونه اعمالش است .
كُلُّ امْرِئٍ بِمَا كَسَبَ رَهِينٌ ﴿سوره ی طور ایه 21﴾هر كسى در گرو دستاورد خويش است
مَنْ عَمِلَ صَالِحًا فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ أَسَاء فَعَلَيْهَا وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِّلْعَبِيدِ﴿سوره ی فصلت ایه 46 ) هر كه كار شايسته كند به سود خود اوست و هر كه بدى كند به زيان خود اوست و پروردگار تو به بندگان خود ستمكار نيست
قبول . ولی میشه بفرمایید علت این اختلاف ها و تفاوت ها چیه ؟
وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ
﴿سوره بقره ایه 155﴾ و قطعا شما را به چيزى از [قبيل] ترس و گرسنگى و كاهشى در اموال و جانها و محصولات مىآزماييم و مژده ده شكيبايان را
أَحَسِبَ النَّاسُ أَن يُتْرَكُوا أَن يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ
صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ ﴿سوره عنکبوت ایات 2و 3 ﴾
آيا مردم پنداشتند كه تا گفتند ايمان آورديم رها مىشوند و مورد آزمايش قرار نمىگيرند و به يقين كسانى را كه پيش از اينان بودند آزموديم تا خدا آنان را كه راست گفتهاند معلوم دارد و دروغگويان را نيز معلوم دارد.
عن ابی عبدالله علیه السلام قال ما من قبض و لا بسط الا و لله فیه مشیه و قضاء و ابتلاء . امام صادق علیه السلام فرمود : هیچ قبض و بسطی ( تنگی و فراخی ، دادن و گرفتنی ) نباشد جز انکه برای خدا نسبت به آن ، خواست و حکم و ازمایش خلایق است . اصول کافی ج ۱ ص ۲۱۰
( خلاصه همه ی اینها برای ازمایش ماست . )
اخرین حرف رو هم دوست دارم به یه اتفاقی که در زمان رسول الله صلی الله علیه واله افتاد اشاره کنم و تموم .
یه روز یکی از اصحاب رسول الله صلی الله علیه واله که فقیر بوده و مال و منالی نداشته بعد از نماز خدمت رسول الله میرسه و میگه برای من دعا کن خدا به من مال بده . حضرت بهش میگه این وضعیت برای تو بهتره . خلاصه این شخص هر روز اصرار میکنه و پیامبر هم هر روز بهش توصیه میکنه که فقر برای او بهتره . یه روز که دیگه این مرد خیلی اصرار میکنه پیامبر براش دعا میکنه که خدا بهش مال بده . در همون لحظه یکی از اصحاب به این مرد دو تا گوسفند اهدا میکنه . این شخص خیلی خوشحال میشه . این شخص بعد از مدتی که سرش با گوسفنداش گرم بوده دیگه خیلی کم میرفته مسجد و پشت سر رسول الله نماز میخونده . شاید هر ماه یک بار . اخه گوسفنداش زاد و ولد کرده بودند و این شخص وقت نداشت . تا جایی که طرف دیگه نمیاد مسجد . پیامبر احوالش رو میپرسه و یکی از اصحاب میگه گوسفنداش خیلی زیاد شده و دیگه وقت نداره بیاد . پیامبر صلی الله علیه واله چند نفر رو میفرسته سراغ این شخص که زکات مالش رو بده . این شخص ناراحت میشه و خلاصهه بعد ا کشمکشی منکر اصلا زکات میشه و بعد از مدتی منکر رسالت و خلاصه منکر خدا هم میشه . پیامبر به اصحابش فرمود من میدونستم و به خاطر همین دعا نمیکردم براش .
بعضی وقتا یه چیزایی هست که ما فکر میکنیم خوبه ولی در واقع برای ما بده و چون خدا به ما محبت داره و اون چیز رو از ما دریغ کرده ما ذهنمون جاهای بد میره .
انصافا ما نسبت به خدا سوء ظن داریم . خوشبین نیستیم به خدا .
اصلا بذار خود خدا حرف اخر رو با ما بزنه :
إِنَّ الْإِنسَانَ لِرَبِّهِ لَكَنُودٌ وَإِنَّهُ عَلَى ذَلِكَ لَشَهِيدٌ وَإِنَّهُ لِحُبِّ الْخَيْرِ لَشَدِيدٌ ( سوره عادیات ایه 6 و 7 و 8 )
انسان نسبت به پروردگارش سخت ناسپاس است و خود او بر اين امر نيك گواه است و براستى او سخت شيفته مال است .
ما ادما کم لطفی میکنیم به خدا . اخه مگه ما چی هستیم که خدا بخواد به ما ظلم بکنه ؟؟. یه موجودی که از آب جهنده ی بد بو بوجود اومده و وقتی بمیره تبدیل میشه یه مردار متعفن ، چی هست که خدا بخواد بهش ظلم بکنه یا نه .
عَسی أن تکرَهوا شَیئاً وهو خیرٌ لکم وَعسی أن تُحِبّوا شیئاً وهو شَرٌّ لکم (ایه 216 سوره بقره)
چه بسا شما چیزی را دوست دارید، از این جهت که به ذائقه شما گواراست یا به منافع مادّی شما لطمه ای وارد نمی کند، بلکه اثر مثبتی هم نسبت به آن دارد؛ ولی در حقیقت آن چیز به حال شما ضرر دارد و خیر نیست.
از این آیه کریمه، معلوم می شود حقیقت ما را همان جان و فطرت تأمین می کند و بدن و منافع بدنی، ابزاری بیش نیست.
از منظری دیگه عدل با قضا قدر و اختیار و جبر ثابت میشه
این بحث بسیار طولانی است.
برای جواب دقیق و بهتر به کتب زیر مراجعه کنید.
1.کتاب عدل الهی شهید مطهری
2.جهانبینی شهید مطهری
- کلام تطبیقی ربانی گلپایگانی جلد یکم
اگر پیش زمینه فلسفی داشته باشید هر سه مورد اگر ندارید مورد اول توصیه میشود.