تشکیل دادن
license
98
1667
100
معنی کلمه تشکیل دادن
معنی واژه تشکیل دادن
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | 1- سازماندادن، برگزار كردن 2- به وجود آوردن، شكلدادن 3- تاسيس كردن، برپا كردن، درست كردن | ||
انگلیسی | organize, form, vocalize, constitute, found, forming | ||
عربی | تنظم، نظم، أنشأ، أسس، جعله ذا بنية عضوية، تعضي، تنظم في نقابة، إنضم الي نقابة | ||
مرتبط | سازمان دادن، متشکل کردن، تشکیلات دادن، سرو صورت دادن، سازمند کردن، شکل گرفتن، ساختن، فرم دادن، قالب کردن، با صدا ادا کردن، سراییدن، تلفظ کردن، تاسیس کردن، ترکیب کردن، بنیاد نهادن، ریختن، ذوب کردن | ||
واژه | تشکیل دادن | ||
معادل ابجد | 819 | ||
تعداد حروف | 9 | ||
نوع | مصدر | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی تشکیل دادن | ||
پخش صوت |
برپا کردن درست کردن .
1- سازماندادن، برگزار كردن
2- به وجود آوردن، شكلدادن
3- تاسيس كردن، برپا كردن، درست كردن
organize, form, vocalize, constitute, found, forming
تنظم، نظم، أنشأ، أسس، جعله ذا بنية عضوية، تعضي، تنظم في نقابة، إنضم الي نقابة
سازمان دادن، متشکل کردن، تشکیلات دادن، سرو صورت دادن، سازمند کردن، شکل گرفتن، ساختن، فرم دادن، قالب کردن، با صدا ادا کردن، سراییدن، تلفظ کردن، تاسیس کردن، ترکیب کردن، بنیاد نهادن، ریختن، ذوب کردن