سست
licenseمعنی کلمه سست
معنی واژه سست
اطلاعات بیشتر واژه | |||
---|---|---|---|
مترادف | بي اساس، بي بنيان، بي پايه، ضعيف، كاسد ، تنبل، چلمن، كاهل، وارفته ، ب يحال، راجل، شل، كسل، كند، ناتوان، ول ، نرم ، متزلزل، ناپايدار، نااستوار، بي ثبات ، لخت ، بي معني، بيهوده ، نامفهوم، بي مفه | ||
متضاد | متقن، موثق سخت، سفت استوار 1- لخت 2- بي معني، بيهوده 3- نامفهوم، بي مفه | ||
انگلیسی | loose,weak,frail,flimsy,slack,feeble,languid,shaky,lax,flabby,floppy,indolent,lazy,sleazy,feckless,supine,insecure,slow,flaccid,slender,lethargic,groggy,idle,rattletrap,wonky,asthenic,atonic,doddered,effeminate,flaggy,inactive,remiss,rickety,slothful,slumberous,slumbery,slumbrous,torpid,tottery,washy,wishy-washy | ||
عربی | فضفاض، طليق، رخو، حر، لين، مفكوك، غير دقيق، متمتع بحرية، بدون تنظيم، فك، رخى، هلهل، أطلق، عاش حياة ماجنة، حل، أطلق صراحه، على نحو طليق، مرتخي | ||
ترکی | gevşetmek | ||
فرانسوی | lâche | ||
آلمانی | lose | ||
اسپانیایی | perder | ||
ایتالیایی | sciolto | ||
تشریح نگارشی | تشریح نگارش (هوش مصنوعی) کلمه "سست" در زبان فارسی به معنای ناپایدار، ضعیف یا بیثبات است. این کلمه میتواند بهعنوان صفت و نام استفاده شود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: 1. نوع کلمه:
2. جمع:
3. ترکیب با دیگر کلمات:
4. همقافیهها:
5. نكات نگارشی:
6. استفاده در اصطلاحات:
7. نکات معنایی:
8. مثالهای جملات:
رعایت این قواعد و نکات نگارشی در استفاده صحیح از کلمه "سست" میتواند به مطالعه و نوشتار شما کمک کند. | ||
واژه | سست | ||
معادل ابجد | 520 | ||
تعداد حروف | 3 | ||
تلفظ | sost | ||
نقش دستوری | صفت | ||
ترکیب | (صفت) [پهلوی: sust] | ||
مختصات | (سُ) [ په . ] | ||
آواشناسی | sost | ||
الگوی تکیه | S | ||
شمارگان هجا | 1 | ||
منبع | فرهنگ فارسی هوشیار | ||
نمایش تصویر | معنی سست | ||
پخش صوت |
نرم و ملايم، نازک، ناتوان، ضعيف، کم زور کلمه "سست" در زبان فارسی به معنای ناپایدار، ضعیف یا بیثبات است. این کلمه میتواند بهعنوان صفت و نام استفاده شود. در ادامه به برخی از قواعد و نکات نگارشی و دستوری مرتبط با این کلمه اشاره میکنم: رعایت این قواعد و نکات نگارشی در استفاده صحیح از کلمه "سست" میتواند به مطالعه و نوشتار شما کمک کند.
بي اساس، بي بنيان، بي پايه، ضعيف، كاسد ، تنبل، چلمن، كاهل، وارفته ، ب يحال، راجل، شل، كسل، كند، ناتوان، ول ، نرم ، متزلزل، ناپايدار، نااستوار، بي ثبات ، لخت ، بي معني، بيهوده ، نامفهوم، بي مفه
متقن، موثق سخت، سفت استوار
1- لخت
2- بي معني، بيهوده
3- نامفهوم، بي مفه
loose,weak,frail,flimsy,slack,feeble,languid,shaky,lax,flabby,floppy,indolent,lazy,sleazy,feckless,supine,insecure,slow,flaccid,slender,lethargic,groggy,idle,rattletrap,wonky,asthenic,atonic,doddered,effeminate,flaggy,inactive,remiss,rickety,slothful,slumberous,slumbery,slumbrous,torpid,tottery,washy,wishy-washy
فضفاض، طليق، رخو، حر، لين، مفكوك، غير دقيق، متمتع بحرية، بدون تنظيم، فك، رخى، هلهل، أطلق، عاش حياة ماجنة، حل، أطلق صراحه، على نحو طليق، مرتخي
gevşetmek
lâche
lose
perder
sciolto1. نوع کلمه:
2. جمع:
3. ترکیب با دیگر کلمات:
4. همقافیهها:
5. نكات نگارشی:
6. استفاده در اصطلاحات:
7. نکات معنایی:
8. مثالهای جملات: